ارزدیجیتال

تحلیل ، بررسی و اخبار بازار ارزهای دیجیتال

ارزدیجیتال

تحلیل ، بررسی و اخبار بازار ارزهای دیجیتال

  • ۰
  • ۰

نسیم نیکلاس طالب ، در کتاب قوی سیاه نوشته است:

اگر از یک اقتصاددان مشهور، کلمه‌ی تعادل و یا توزیع نرمال را شنیدید، با او بحث نکنید، فقط حرفش را نشنیده بگیرید و سر به سرش نگذارید.

نوسان، معمولاً خطر واقعی را نمی‌سنجد. هنگامی که مردم، کمیت ریسک مالی را می‌سنجند از مفهومی به نام نوسان استفاده می‌کنند.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

این کلمه فقط یک کلمه‌ی فانتزی برای نوسان یا پراکندگی بازده سهام است و معمولاً، با استفاده از انحراف معیار بازده سهام اندازه‌گیری می‌شود (به طور دقیق، بازده لگاریتمی). این معیار نشان‌دهنده‌ی تغییر روزانه‌ی قیمت سهام است.

برای مثال، اگر می‌گوییم که نوسان روزانه‌ی بازار سهام 1 درصد است، برای 2/3 روزها، نوسان سهام بین -1 و 1 درصد است و در کمتر از 1 روز از 20 روز، نوسان بیشتر از 2 درصد خواهد بود.

با این حال، نوسان (انحراف معیار بازده سهام) تنها برای توزیع نرمال، معیار خوبی است. توزیع بازده روزانه‌ی آن شبیه به یک ناقوس است.

اگر بالا و پایین رفتن یک دارایی با استفاده از عوامل مستقل بسیار زیادی تعیین شود، آنگاه با توجه به قضیه‌ی حد مرکزی، توزیع بازده آن به توزیع نرمال همگرا می‌شود.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

توزیع نرمال

توزیع نرمال خصوصیات خوب زیادی دارد.

به طور معمول، اگر پولتان را در قبال رویدادی با سه انحراف معیار (فرضاً، اوراق قرضه قابل‌تبدیل مرغوب) و یا بر روی زندگی‌تان در قبال رویدادی با 6 انحراف معیار (برای مثال مواجه شدن با یک تصادف) شرط‌بندی کنید، امری خطرناک نخواهد بود.

با این حال، ممکن است متوجه شده باشید که اغلب، بازارها حرکت‌های بزرگ و نامطلوبی دارند که فراتر از انتظارات شما هستند و مردم برای این موضوع از لفظ رویداد «قوی سیاه» استفاده می‌کنند. این لفظ را نسیم نیکولاس طالب در کتاب «قوی سیاه: تأثیر رویدادهایی که وقوعشان را محال مى‌پنداشته‌ایم»، به‌ویژه پس از شوک بحران مالی 2008، مطرح و محبوب ساخت.

این رویدادها بیشتر از آن چه که مردم انتظار دارند، رخ می‌دهند و واکنش‌ آن‌ها روی بازده سرمایه‌ها تأثیر چشمگیری دارد.

از طرف دیگر می‌توان به رویداد قوی سیاه، «رویداد دم بلند» نیز گفت چرا که توزیع‌هایی که ارزش‌های غیرمنتظره‌ی بزرگی تولید می‌کنند، معمولاً دم‌های بلندتری نسبت به توزیع نرمال دارند.

در بخش‌های بعدی، به این رویدادها، رویدادهای دم بلند و یا به طور ساده، رویدادهای پایان (tail events) می‌گوییم.

علل این رویدادها در دنیای مالی چیست؟ توضیحات محتمل مختلفی وجود دارد اما تقریباً هیچ‌کدام از آن‌ها بی‌خطر نیستند. به عنوان مثال: عدم تقارن اطلاعات، سوداگری، اهرم بیش از حد، تمرکز بیش ‌از حد دارایی‌ها یا دست‌کاری آشکار بازار، هیچ‌کدام برای سلامتی بلندمدت بازار مالی خوب نیستند.

حالا ببینیم که چگونه می‌توان این رویدادهای پایان را شناسایی و نفوذ آن‌ها را در میان کلاس دارایی‌های مختلف اندازه‌گیری کنیم.

چگونگی اندازه‌گیری میزان بلندی دم

به طور خلاصه، از احتمال دو نوع رویداد پایان (ملایم و شدید) برای اندازه‌گیری درجه‌ی بلندی دم استفاده می‌کنیم. هرچقدر که بیشتر این دو نوع رویداد را شاهد باشیم، بیشتر، دارایی‌ها دست‌کاری شده‌اند.

از تعاریف احتمال داده با پرتی کم (MOP) و احتمال داده با پرتی شدید (EOP) در روش‌های گفته‌شده در مقاله‌ی «اندازه‌گیری میزان بلندی دم» نوشته‌ی پاولینا کالچوا یوردانووا (Pavlina Kalcheva Jordanova)، استفاده می‌کنیم.

به طور خلاصه، آن‌ها از چارک‌ها و دامنه بین چارکی برای تعریف چندین مرز استفاده می‌کنند. مقادیری که در چپ‌ترین مرز می‌افتند، داده‌های با پرتی شدید در سمت چپ و مقادیری که میان دو مرز چپ قرار می‌گیرند، داده‌های با پرتی کم در سمت چپ هستند.

همان طور که در شکل زیر نشان داده شده است، برای نقاط مقابل، برعکس این موضوع صحت دارد.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

به صورت شهودی، این دو نوع داده‌ی پرت (کم و شدید) به چه معنا هستند؟

به این مثال دقت کنید.

احتمالاً به نوسانات متعادل شاخص S&P که معمولاً در چند ماه، در هر معامله روزانه، کمتر از 1 درصد است، عادت کرده‌اید.

یک روز به شرکت MSNBC نگاه می‌اندازید و یا نرم‌افزار مالی یاهو را باز می‌کنید و خواهید دید که افت شدید 3 درصدی در بازار رخ داده است و  کارشناسان سهام و مفسران با نشان دادن ارقام درخشان، نمودارهای پر نوسان و تصاویری از معامله گران بازار بورس نیویورک که وحشت‌زده دست‌های خود را بر سر گذاشته‌اند، به بزرگنمایی آن می‌پردازند.

این سناریو مانند داده‌ی با پرتی کم است.

اگر، با این حال، در بازار سقوطی 10 درصدی رخ می‌دهد و نمی‌توانید فوراً، ارتباط آن را با سبد سهامتان متوجه شوید. علاوه بر آن، همه، بی هیچ سر و صدایی، خواهد دید که آیا حساب 401 هزار دلاری‌شان به 201 هزار دلار تبدیل شده است یا خیر، سپس داده با پرتی شدید خواهیم داشت.

اگر داده‌های پرت رویدادهای پایان نمودار قیمت سهام SPY در 4 سال گذشته را با رنگ سبز (به عنوان داده‌های پرت مثبت) و رنگ قرمز (برای داده‌های پرت منفی) نشان دهیم، نموداری مانند نمودار زیر به دست خواهد آمد.

اگر با بازار سهام آمریکا آشنایی دارید، احتمالاً می‌توانید روزهایی را که با رنگ قرمز نشان داده شده‌اند، به یاد بیاورید.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟البته که هیچ کس از این شگفتی‌های ناخوشایند خوشش نمی‌آید.

متأسفانه، هنگامی که قیمت یک دارایی تنها با چندین عامل مشخص می‌شود، مخصوصاً آن دسته از عواملی که برای عموم مردم مبهم هستند و در دست تعداد کمی از آن‌هاست، می‌تواند بیشتر مخرب واقع شود.

بنابراین، با اندازه‌گیری فراوانی این دسته از رویدادها، می‌توانیم در مورد این که هر دارایی در ارتباط با ریسک تعقیبی چگونه عمل می‌کند ایده‌ی خوبی به دست بیاوریم.

توجه داشته باشید که نوسان بیشتر، لزوماً به معنی ریسک تعقیبی بیشتر نیست زیرا اگر بتوانید اندازه‌ی نوسان را پیش‌بینی کنید، آنگاه تقریباً هیچ شگفتی ناخوشایندی وجود نخواهد داشت.

برای مثال، امروزه هیچ کس به‌ هیچ‌ عنوان در مورد نوسان 3 الی 5 درصدی بیت کوین شکایتی نمی‌کند اما اگر همین میزان سقوط را در سهام S&P 500 تجربه کنند، شروع به ناسزا گفتن می‌کنند.

این داده‌های پرت غیرقابل پیش‌بینی هستند که بیش‌تری میزان آسیب را به خودشان اختصاص داده‌اند.

اکنون بیایید نگاهی به ریسک تعقیبی دارایی‌های مختلف، مخصوصاً ارزهای دیجیتال بیندازیم.

نگاهی به ریسک تعقیبی ارزهای دیجیتال

در شکل زیر نوسان، احتمال داده با پرتی کم (MOP) و احتمال داده با پرتی شدید (EOP) را همه با هم روی چندین کلاس دارایی از جمله بازار سهام آمریکا، بازار سهام چین، اوراق درآمد ثابت (اوراق قرضه‌ی دولتی 20 ساله‌ی آمریکا)، دارایی‌های فیزیکی (طلا و بنگاه سرمایه‌گذاری در املاک) و ارزهای دیجیتال نشان می‌دهیم.

اندازه‌ی دایره‌ها نوسان، و مکان نقاط، ریسک تعقیبی را نشان می‌دهند (سمت بالا-راست به معنی بیشتر بودن میزان بلندی دم است).

بیایید به تحلیل نکات اصلی این نمودار بپردازیم.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

مقایسه‌ی احتمال داده‌ی پرت میان دارایی‌ها در بازه‌ی زمانی ژانویه 2015 تا فوریه 2019

ارزهای دیجیتال در واقع نوسانات زیادی دارند و  توزیع آن‌ها دم بلند است. این موضوع با درک ما هماهنگ است.

همان‌طور که می‌توان از نقاط قرمز سمت بالا-راست نمودار نیز مشاهده کرد، ارزهای دیجیتال پذیرفته‌شده در میان مردم، مانند بیت کوین (BTC) و ریپل (XRP)، در واقع نسبت به بیشتر دارایی‌های مرسوم، نوسان، MOP و EOP بیشتری دارند.

برای مثال، برای بیت کوین سقوط چشمگیر 4 درصدی را می‌توان مشاهده کرد.

این رقم، رقم بزرگی است و تقریباً هر 3 الی 4 هفته، خبر رویداد تکان‌دهنده‌ای را از بازار بیت کوین می‌شنویم مانند افزایش سریع قیمت، فروش ارزان و یکجا، شایعه‌ای اغراق‌آمیز در خصوص قانون‌گذاری صندوق‌های قابل معامله در بورس (ETF) و یا رسوایی هک کیف پول چندین صرافی و غیره.

با این حال، تمام ارزهای دیجیتال یکسان ساخته نشده‌اند. ارزهای دیجیتالی را هم داریم که به طور اعجاب‌انگیزی قابل‌کنترل هستند.

برخی از ارزهای دیجیتال، نمودارهای ریسک تعقیبی بهتری نسبت به دارایی‌های مرسوم دارند.

برای مثال، برخی از ارزهای دیجیتال خصوصی مانند مونرو (XMR) و دش (DASH) در واقع دم کوتاه‌تری نسبت به سرمایه‌های مرسومی مانند شاخص S&P 500 دارند، به جز سهام پر نوسان چین که به طور خنده‌داری نمودار ریسک تعقیبی آن مشابه ارزهای دیجیتال با ریسک بالاست.

احتمالاً این موضوع به این دلیل است که ارزهای دیجیتال خصوصی بیشتر از آن که احتکار شوند، معامله می‌شوند.

صحت این موضوع را می‌توان با توجه به رتبه‌ی بالاتر این ارزهای دیجیتال در میزان حجم معامله نسبت به ارزش بازاری که در میان کل ارزهای دیجیتال دارند، به‌خوبی نشان داد. همچنین، شرکت‌کننده‌ی بیشتر در بازار منجر به نقدینگی بیشتر، دست‌کاری و رویدادهای پایان کمتری می‌شود.

بدین ترتیب، احتمالاً، در مقایسه با غول‌های ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین و ریپل، مونرو و دش برای سرمایه‌گذاران جدیدی که سعی می‌کنند پای خودشان را به دنیای ارزهای دیجیتال باز کنند، ارزهای دیجیتال ابتدایی‌ مناسبت‌تری هستند.

حداقل، این اطلاعات آن‌ها را خاطرجمع می‌سازد و در نتیجه خواب خوبی در شب خواهند داشت.

توجه داشته باشید که این ارزهای خصوصی نوسان بیشتری در قیمت دارند که بدین ترتیب می‌توان آن‌ها را با ریسک بالا برای سود بیشتر سرمایه‌گذاری کرده و یا میان چندین شرکت (یا فعالیت و غیره) پخش کرد. با این حال، هنوز میزان بلندی دم آن‌ها کم‌تر است و این نوعی رویداد ناخوشایند است که میزان قابل‌توجهی از دارایی‌ها و یا موقعیت اهرمی‌تان را به طور کامل نابود می‌سازد.

به علاوه، بازار ارزهای دیجیتال به‌سرعت در حال تکامل یافتن است.

ارزهای دیجیتال در مسیر تکامل

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

بیت کوین بیش از 10 سال قدمت دارد. اکنون بیش از هزاران صرافی معامله‌ی بیت کوین را پشتیبانی می‌کنند. ما در نمودار بالا دو دایره را به بیت کوین اختصاص داده‌ایم، یکی برای بیت کوین پیش از سال 2015 و دیگری برای بیت کوین پس از سال 2015.

همان‌طور که در این نمودار نیز نشان داده شده است، در EOP بیت کوین سقوط بزرگی رخ داده است که ادامه‌ی این روند می‌تواند دلگرم‌کننده باشد.

می‌توان اظهار امیدواری کرد که علی‌رغم بالا و پایین رفتن‌های شدید، ارزهای دیجیتال به زودی به سرمایه‌های مقبولی در میان مردم تبدیل می‌شوند.

در آینده، شاهد بیشتر شدن صرافی ارزهای دیجیتال، راه‌های قانونی در بازارهای ارزهای دیجیتال و حتی ارزهای دیجیتال باثبات پشتیبانی شده توسط نهادها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری خواهیم بود. همه چیز برای ایجاد یک اکوسیستم جدید در راه است.

آیا توجیهی برای ریسک تعقیبی ارزهای دیجیتال وجود دارد؟

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟اجازه ندهید که ریسک بالای ارزهای دیجیتال شما را بترساند.

به بازده سرمایه و بده بستان (Trade-off) آن با ریسک در نمودار بالا نگاهی بیندازید.

در این نمودار، اندازه، نشان‌دهنده‌ی بازده روزانه‌ی متوسط است. با همین میزان ریسک تعقیبی، سرمایه‌گذاران حتی با وجود سقوط اخیر ارزهای دیجیتال، چنان که باید، پاداش دریافت می‌کنند.

اگر ریسک بیشتر به معنای پاداش بیشتر باشد، ریسک لزوماً برای سرمایه‌گذاران چیز بدی به حساب نمی‌آید.

ریسک‌های تصادفی قابل توجیه هستند. با این حال، این ریسک‎‌ها و یا ریسک‌های نامتقارن هستند که به درستی جبران نمی‌شوند و حقیقتاً برای سرمایه‌گذاران زیان‌آور هستند.

شما برای برخی رویدادهای غیرمنتظره‌ای که سرمایه‌هایتان را از بین می‌برد، بازده نسبتاً ناچیزی دریافت می‌کنید. طالب چنین گفته است که این سرمایه‌گذاری‌ها «غیرقابل شکستن» نیستند.

در نمودار بالا، به‌اندازه‌ی نقطه‌ی ارز دیجیتال مونرو و S&P نگاه کنید. مکان این دو نقطه روی نمودار یکسان است اما تفاوت عمده‌ای در اندازه (بازده) آن‌ها وجود دارد.

اتفاقی را که در سال 2018 در بازار سهام آمریکا و در سال 2015 در بازار سهام چین رخ داد، به یاد بیاورید.

بازار تحریف‌شده، پس از دخالت سرکوبگرانه‌ی دولت، تلفات گسترده‌ای را متحمل شد و این خسارات را مالیات‌دهندگان پرداخت کردند.

از طرف دیگر، ارزهای دیجیتال، تا زمانی که از این روند بیم نداشته باشید، بسیار بیشتر از میزانی که مخاطره‌آمیز و قانون‌گذاری نشده هستند، به سرمایه‌گذاران خودشان سخاوتمندانه پاداش می‌دهند.

نتیجه‌گیری

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

در مقایسه با دیگر دارایی‌های مرسوم مانند سهام، اوراق قرضه و دارایی‌های فیزیکی، ارزهای دیجیتال معمولاً نوسان و ریسک تعقیبی بیشتری دارند.

با این حال، برخی از ارزهای دیجیتال (مانند مونرو و دش)، شکل ریسک تعقیبی مشابهی با شاخص سهام آمریکا دارند و به سرمایه‌گذاران با بازده‌ای فراتر از چیزی که انتظار می‌رود، پاداش می‌دهند و دیگر ابزارهای سرمایه‌گذاری مرسوم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.

به‌علاوه، در ده سال گذشته، نمودار ریسک تعقیبی بیت کوین کاهشی شده است و به طور بالقوه نشان‌دهنده‌ی بازاری با رشد بیشتر است.

منبع: medium
تذکر قانونی: سایت ارزدیجیتال مشاور سرمایه‌گذاری نبوده و هیچ توصیه‌ای برای سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار، صندوق سرمایه‌گذاری، توکن، ابزار مشتقه، دارایی‌های فیزیکی و یا هر ابزار سرمایه‌گذاری دیگری ندارد. تمامی اطلاعات داده‌شده بر اساس اطلاعات درج‌شده در منابع آگاه هستند و صرفاً جهت اطلاع‌رسانی آورده شده‌اند. داده‌ها و تحلیل‌های انجام‌شده نشان‌گر نتایج معامله و یا سرمایه‌گذاری واقعی نیستند.

آیا رویداد قوی سیاه در ارزهای دیجیتال نسبت به دیگر دارایی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد؟

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

براساس توییت منتشر شده در 20 مارس (29 اسفند) توسط جک دورسی، مدیرعامل توییتر و اسکوئر، پلتفرم پرداخت اسکوئر به دنبال جذب مهندسین و متخصصین ارز دیجیتال است و قصد دارد حقوق آن‌ها را با ارزهای دیجیتال پرداخت کند.

دورسی در توییتی اعلام کرد:

اسکوئر به دنبال استخدام 3 تا 4 مهندس این حوزه و همچنین یک طراح تمام وقت برای مشارکت در پروژه منبع‌بازی در اکوسیستم بیت کوین و ارزهای دیجیتال است. از هر کجا که می‌خواهید کار کنید، مستقیم به من گزارش دهید و حتی می‌توانیم حقوق شما را به بیت کوین پرداخت کنیم!

دورسی در ادامه توضیح داد که تصمیمش مبنی بر پرداخت دستمزد کارمندان با ارزهای دیجیتال، جهت بهبود اکوسیستم ارزهای دیجیتال است و از این رو در جامعه بیت کوین مشارکت می‌کند.

دورسی همچنین خاطرنشان کرد که این اولین اقدام منبع‌باز آن‌ها خواهد بود که مستقل از اهداف کسب‌وکاری آن‌هاست. او همچنین اظهار داشت که مهندسین جذب شده تماماً بر روی توامندسازی اقتصادی مستقل و آنچه که برای جامعه ارز دیجیتال بهتر است، تمرکز خواهند داشت و نه انگیزه‌های تجاری اسکوئر.

غول پرداخت آمریکا به دنبال جذب مختصص ارز دیجیتال/ پرداخت دستمزد با بیت کوین

طبق گزارش‌های قبلی، اسکوئر از طریق بیت کوین در سال گذشته 166 میلیون دلار درآمد به خود اختصاص داد. این شرکت بیش از 52 میلیون دلار از طریق فروش بین کوین در سه ماهه چهارم کسب کرد که 9 میلیون دلار نسبت به سه ماهه سوم و 15 میلیون دلار نسبت به سه ماهه دوم سال 2018 بیشتر بود.

هرچند سود خالص از فعالیت‌های مرتبط با بیت کوین از طریق برنامه کش‌اپ، به دلیل متقبل شدن بخش اعظم درآمد برای هزینه‌های سفارش، در رقم پایینی قرار گرفت.

ماه گذشته، دورسی که از حامیان معروف بیت کوین به شمار می‌رود، بار دیگر با معرفی بیت کوین به عنوان ارز اصلی اینترنت اعلام کرد:

[بیت کوین] چیزی بود که در اینترنت متولد شد، بر روی اینترنت توسعه پیدا کرد، بر روی آن آزمایش شد … و برآمده از اینترنت است.

 

منبع: cointelegraph

غول پرداخت آمریکا به دنبال جذب مختصص ارز دیجیتال/ پرداخت دستمزد با بیت کوین

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

طبق یک اطلاعیه استخدام که این هفته در وب‌سایت فیس‌بوک منتشر شد، این شرکت به دنبال به خدمت گرفتن یک مشاور حقوقی کارکشته است که تجربه فعالیت در زمینه بلاک چین و پرداخت‌ها را داشته باشد.

فیس‌بوک که این روزها اخبار ضد و نقیض زیادی درباره برنامه‌هایش برای وارد کردن بلاک چین، ارزهای دیجیتال و پرداخت‌ها به اکوسیستم شبکه اجتماعی‌اش منتشر می‌شود، حالا به دنبال یک مشاور حقوقی تجاری ارشد است تا روند معرفی محصولات جدید را هدایت کند.

در این اطلاعیه استخدام نوشته شده است:

مسئولیت شما تنظیم پیش‌نویس و مذاکره درباره انواع مختلف و بسیار زیادی از قراردادهایی خواهد بود که مربوط به ابتکارات بلاک چین ما است، از جمله امضای قراردادهای همکاری که برای عرضه محصولات جدید و گسترش آن‌ها در سطح بین‌المللی لازم هستند.

در ادامه این اطلاعیه آمده است که:

شما همچنین به موکل‌ها درباره ریسک‌های قانونی مختلف، استراتژی‌های کسب و کار و سایر مسائل مربوط به روابط تجاری و کارهای عمومی مشاوره می‌دهید.

فیس‌بوک به دنبال استخدام مشاور حقوقی برای عرضه جهانی محصولات بلاک چینی

پس از گزارش چندی پیشِ نیویورک تایمز مبنی بر اینکه فیس‌بوک به دنبال راه‌اندازی یک ارز دیجیتال به نام «فیس‌بوک کوین» است، این شرکت مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

به ادعای منابع آگاه، ارز دیجیتال فیس‌بوک که حتی ممکن است در نیمه اول سال جاری میلادی معرفی شود، یک راهکار پرداخت درون برنامه‌ای خواهد بود که اینستاگرام و واتس‌اپ را هم شامل می‌شود.

چندی پیش گزارشی منتشر شد که این غول رسانه اجتماعی در آغاز حرکتی انحصارطلبانه، یک استارتاپ بلاک چینی را خریداری کرده است. این استارتاپ آمریکایی چین‌اسپیس (Chainspace) نام دارد که روی راهکارهای مقیاس‌پذیری بلاک چین متمرکز است. یکی از نزدیکان به فیس‌بوک در آن زمان اشاره کرد که این شرکت محققان چین‌اسپیس را استخدام کرده و هیچ یک از تکنسین‌های آن را به خدمت نگرفته است.

 

منبع: Cointelegraph

فیس‌بوک به دنبال استخدام مشاور حقوقی برای عرضه جهانی محصولات بلاک چینی

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

با وجود تغییراتی که در رابط برنامه نویسی (API) عمومی صرافی مطرح ارزهای دیجیتال بایننس مشاهده شده، به نظر می‌رسد که این صرافی به دنبال راه‌اندازی معاملات مارجین است.

یکی از کاربران ردیت در روز 20 مارس (29 اسفند) توجه همه را به تغییراتی که در بروزرسانی API بایننس در هفته گذشته رخ داده بود، جلب کرد.

او به این نکته اشاره داشت که پاسخ دریافتی از API عمومی با مستندات رسمی که در شرکت در گیت‌هاب منتشر کرده، مطابقت ندارد. به عبارت دقیق‌تر API هم‌اکنون دو متغیر بولین اضافی را نیز در بر می‌گیرد. لازم به اشاره است که متغیر بولین در واقع تنها پارامترهای صحیح و غلط را می‌تواند قبول کند.

نام اولین متغیر اضافه شده «isSpotTradingAllowed» و نام دومی «isMarginTradingAllowed» است. نام متغیرها برای توضیح آنکه بایننس در میانه پیاده‌سازی معاملات مارجین در این صرافی است، کافی به نظر می‌رسد.

در زمان نگارش این خبر، داده‌های برگشتی از API نشان می‌دهد که برای 482 جفت‌ارز معاملاتی متغیر isSpotTradingAllowed در حالت «صحیح» یا همان فعال و متغیر isMarginTradingAllowed در حالت «غلط» یا همان غیرفعال قرار گرفته است.

غیررسمی: صرافی بایننس به دنبال افزودن معاملات مارجین

قبلا در وایت پیپر بایننس آمده بود که معاملات مارجین پس از معاملات فوری و قبل از معاملات آتی بر روی این صرافی پیاده‌سازی خواهد شد. همانطور که یکی از کاربران ردیت در دیدگاهی به این موضوع اشاره کرد، تنها خبر جدید اضافه شدن کد این نوع معاملات به API بوده است.

دیگر صرافی‌های ارز دیجیتال این قابلیت را پیش از این ارائه می‌دادند.

در ماه فوریه، صرافی واقع در مالت اوککس (OKEx)، 4 جفت ارز جدید به معاملات مارجین خود با اهرم 100 برابر اضافه کرد. در ماه دسامبر سال گذشته نیز صرافی هنگ‌کنگی بیتفینکس امکان معامله مارجین تتر در برابر دلار را فراهم کرد.

منبع: cointelegraph

غیررسمی: صرافی بایننس به دنبال افزودن معاملات مارجین

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

چندی پیش گروه تحقیقات صرافی بیتمکس (Bitmex) یک مقاله بسیار جامع درباره رپیل به انتشار رساند که قطعا برای تمام افرادی که روی ریپل سرمایه‌گذاری کرده‌اند یا قصد سرمایه‌گذاری دارند، خواندن آن خالی از لطف نیست. در ادامه ترجمه کامل این مقاله را می‌خوانید. وب‌سایت ارزدیجیتال صرفا این مقاله را ترجمه کرده و محتوای آن را رد یا تایید نمی‌کند.

چکیده

در مقاله‌ای که پیش روی‌تان است، ابتدا به‌صورت مختصر به بررسی و شرح تاریخچه ریپل پرداخته و به جدال‌هایی که میان بنیان‌گذاران و شرکت‌های سهام‌دار که معمولاً بر سر کنترل توکن های XRP بوده، اشاره می‌کنیم. سپس بخش‌های مختلف فناوری پشت ریپل را برای شما می‌شکافیم. بر طبق نتیجه‌گیری ما، به نظر می‌رسد که مکانیزم اجماع توزیع‌شده در ریپل به‌منظور هدف مفیدی پیش نمی‌رود؛ چراکه رفتار پیش‌فرض گره‌ها (nodeها)ی ریپل به‌گونه‌ای است که کنترل کامل دفترکل را به وب‌سایت ریپل (Ripple.com) ارجاع می‌دهد. در نتیجه و ازنقطه‌نظر تکنیکی و فنی این‌طور به نظر می‌رسد که ریپل به‌مانند ارزهای دیگری مثل بیت کوین یا اتریوم از ویژگی‌هایی که یک توکن ارزهای دیجیتال باید آنها را دارا باشد، برخوردار نیست.

مقدمه

چهارم ژانویه 2018، هر واحد ریپل (XRP)، به قیمتی معادل 3.31 دلار رسید. این یعنی چیزی در حدود 51,709 درصد رشد قیمت از ابتدای سال 2017. با رسیدن به این قیمت، حجم بازار ریپل به 331 میلیارد دلار صعود کرد و به نزدیکی غول‌هایی نظیر گوگل، اپل، فیس‌بوک، علی‌بابا و آمازون رسید. نام‌هایی که در صدر فهرست بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا قرار دارند. بر اساس اعلام مجله «فوربس»، «کریس لارسن»، مدیر اجرایی ریپل، هفده درصد از سهام ریپل را در اختیار دارد و این یعنی چیزی در حدود 5.19 میلیارد واحد XRP. رقمی که در اوج قیمت ریپل معادل پنجاه میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. با این حساب می‌توان گفت که لارسن یکی از ثروتمندترین افراد دنیاست. علیرغم ارزش بالای ریپل در بازار، به نظر می‌رسد که بسیاری از دارندگان توکن های ریپل، آشنایی چندانی با تاریخچه و فناوری پشت آن ندارند. در ادامه قصد داریم به بررسی اجمالی از تاریخچه ریپل پرداخته و برخی از بسترهای فنی آن را به زیر ذره‌بین ببریم.

تاریخچه ریپل

ریپل پی (RipplePay)

از سال 2004 تا 2012

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

«رایان فوجر» (Ryan Fugger)، در سال 2004 یعنی چهار سال قبل از ظهور بیت کوین، شرکتی را بنا نهاد که ریپلپی نام داشت. ایده اصلی پشت ریپل پی، پروتکلی همتا به همتا از یک شبکه قابل‌اطمینان بود که با رویکردی اقتصادی می‌توانست جایگزین بانک‌ها شود.

ارکان تئوری اصلی ریپل پی به شرح زیر بود:

1- تمام کاری که بانک‌ها انجام می‌دهند، دریافت وام است. سرمایه‌های دریافتی بانک‌ها، قروضی است که از طرف مشتری‌ها به بانک‌ها پرداخت می‌شود.

2- پرداختی که «باب» به «آلیس» در یک سیستم سنتی بانکداری انجام می‌شود، درواقع باعث به‌روزرسانی مانده‌حساب آنها در بانک خواهد شد. در اینجا قرض باب به بانک مقدار اندکی کاهش‌یافته و از طرف دیگر قرض آلیس به مقدار کمی بیشتر خواهد شد.

3- ریپل پی به دنبال جایگزینی بانک‌هاست. این کار به‌وسیله ایجاد شبکه‌ای مورد اعتماد و همتا به همتا صورت می‌گیرد که در آن هر فرد می‌تواند به‌صورت مستقل به دیگران وام دهد و تغییراتی که در این قروض ایجاد می‌شوند، امکان انجام پرداخت‌ها را مهیا می‌کند.

4- سپس پرداخت‌ها باعث به‌روزرسانی مانده قروض آنها خواهد شد. بدین ترتیب سیستم این امکان را پیدا می‌کند که رابطه‌ای میان اعطاکننده و دریافت‌کننده بیابد.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

طبق این مثال، فرد سمت راست، بیست دلار به فرد سمت چپ پرداخت می‌کند. از طرف دیگر، پرداخت‌کننده و دریافت‌کننده به‌صورت مستقیم به یکدیگر اعتماد ندارند، این پرداخت طی یک زنجیره «بدهکاری» (IOU) که شامل هفت نفر دست‌به‌دست می‌شود. این هفت نفر به‌وسیله شش رابط قابل‌اعتماد به یکدیگر مرتبط‌اند.

ساختار شبکه ریپل بی‌شباهت به ایده پشت «شبکه لایتنینگ» بیت کوین نیست. بنا بر عقیده ما (بیتمکس)، مدل ریپل از ثبات خوبی برخوردار نیست و شبکه‌های مورد اطمینان را نمی‌توان قابل‌اتکا دانست. از همین رو نمی‌توان از نظر کارآمدی آن را تائید کرد. این سیستم یا در نهایت شبیه به تعداد کمی از بانک‌های بزرگ متمرکز خواهد شد و نسبت به سیستم‌های موجود تفاوت چندانی نخواهد داشت یا طبق پیش‌فرض‌های از پیش تعیین شده، قابل‌اتکا به‌حساب خواهد آمد. گرچه، سیستم فعلی ریپل با ایده اصلی آن فاصله بسیار دارد.

در ابتدای سال 2011، (زمانی که ریپل هنوز به هیچ موفقیتی دست نیافته بود)، بیت کوین در حال جلب توجهات بسیاری بود و این مسئله سبب شد که نظر ریپل را نیز با خود معطوف کند. این‌طور به نظر می‌رسید که ریپل، خود را با بیت کوین همسو می‌دید. بنا بر برخی از دلایل، بیت کوین در جایی که ریپل با شکست روبه‌رو شد، به موفقیت دست پیدا کرده بود. این‌طور که به نظر می‌رسید که ساخت شبکه‌ی پرداخت به‌صورت همتا به همتا توسط بیت کوین، از نمونه‌های ارائه‌شده توسط ریپل بهتر و کارآمدتر بود. در ماه می سال 2011، «جد مک کالب» (Jed McCaleb)، یکی از حامیان ابتدایی بیت کوین به تیم ریپل ملحق می‌شود. دلیل پیوستن مک کالب به تیم ریپل را می‌توان رفع برخی از مشکلاتی دانست که به آنها اشاره کردیم.

مک کالب در سال 2010، صرافی مشهور «ام تی گاکس» (Mt Gox) را پایه‌گذار کرد و در مارس 2011، آن را به «مارک کارپلس» فروخت. طبق بررسی‌ها و تفسیرهای «کیم نلسون» از WizSec، پلتفرم ام تی گاکس در زمان فروش در ورشکستی قرار داشت و در پرداخت مبلغی معادل هشتاد هزار بیت کوین (پنجاه هزار دلار) با مشکلاتی روبه‌رو شده بود. کمی بعد از این اتفاق بود که رایان فاجر، افسار پروژه ریپل را به‌دست مک کالب سپرد.

تغییر نام ریپل به اوپن کوین (OpenCoin)

سپتامبر سال 2012 تا سپتامبر سال 2014

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

در سال 2012، مک کالب، کریس لارسن را استخدام کرد و وی تا به امروز مدیریت اجرایی این شرکت را بر عهده دارد. در وبسایت فعلی ریپل از لارسن به‌عنوان یکی از بنیان‌گذاران ریپل یاد شده است. با پیوستن لارسن به تیم، دوران جدیدی در تاریخ ریپل شروع شد که با عنوان اوپن کوین از آن نام‌برده می‌شود. اوپن کوین اولین تغییر نام از سه تغییر نامی است که شرکت تابه‌حال تجربه کرده است. لارسن که پیش‌تر مدیرعاملی E-Loan را بر عهده داشت و از بنیان‌گذاران آن در سال 1996 نیز به‌حساب می‌آید، E-Loan را در اوج حباب تکنولوژی و در سال 1999، وارد بازار بورس کرد و سپس در سال 2005 آن را به شرکت Banco Popular فروخت. پس‌ازآن بود که لارسن پلتفرمی همتا به همتا با عنوان Prosper Marketplace را ایجاد نمود که مخصوص اعطای وام بود. وی در سال 2012 به‌منظور پیوستن به ریپل، از Prosper Marketplace خارج شد.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

لارسن نسبت به قیمت‌های پر افت‌وخیز و حباب‌های قیمتی آشناست. شرکتی که لارسن قبلا روی آن کار می‌کرد یعنی E-Loan طی سال‌های 1999 تا 2001، فراز و نشیبی 99.1 درصدی را تجربه کرد. سهام IPO این شرکت در 28 ژوئن سال 1999، در قیمت 14 دلار ثابت بود، این قیمت در سال 2005 به رقم 4.25 دلار کاهش یافت.

به‌منظور بیان ابعاد موفقیت بیت کوین، ریپل در آن زمان اجازه انجام پرداخت‌ها با بیت کوین را نیز داد و از آن به‌عنوان یک روش برای تسویه‌حساب استفاده کرد. این زمان مصادف شده بود با عرضه ساختاری با عنوان Ripple Gateway. جامعه ریپل به این نتیجه رسیده بود که ساختار همتا به همتا کارآمد نیست، چراکه کاربران عادی تمایلی نسبت به اعتماد به طرفین نشان نمی‌دهند و در صورت نبود چنین اعتمادی، پرداختی نیز در شبکه صورت نمی‌گیرد. به‌منظور حل این مشکل، ریپل تصمیم گرفت که درگاه‌هایی ایجاد نماید. این درگاه‌ها را کسب‌وکارهای بزرگی شکل می‌دادند که بسیاری از کاربران بتوانند به آنها اعتماد کنند. به عقیده برخی این مسئله نوعی رخنه به‌حساب می‌آید و آن را سیستمی هیبریدی از بانکداری سنتی و شبکه همتا به همتا می‌دانستند.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

نحوه عملکرد درگاه‌های ریپل

اواخر سال 2012، اوپن کوین، پیشنهاد شرکت ریپل کامینیوکیشنز (Ripple Communications) مبنی بر استفاده از نام «ریپل کارت» (Ripple Card) را رد کرد. شرکت ریپل کامینیوکیشنز مدت‌ها بود که روی شبکه ریپل کار می‌کرد. این مسئله را می‌توان توضیحی بر آغاز تغییر رویکردهای شرکت به‌حساب آورد. تمایل به بکار گیری قوانین، به‌منظور حمایت و حفاظت از شرکت و همچنین تغییر در استراتژی برای تمرکز هر چه بیشتر بر روی برند ریپل، از جمله این تغییرات بود.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

Ripple Communications شرکتی است که در زمینه ارتباطات فعالیت می‌کند و مقر آن در نوادا قرار دارد. این شرکت همچنین حق امتیاز دامنه ریپل (Ripple.com) را داراست و پیش از عرضه شبکه پرداخت ریپل، از نام ریپل استفاده می‌کرد.

در اکتبر سال 2012، «جسی پاول»، بنیان‌گذار و مدیرعامل صرافی «کراکن» (Kraken)، و یکی از دوستان صمیمی مک کالب نیز بود، از اولین سرمایه‌گذاران ریپل بود. به عقیده برخی این سرمایه‌گذاری ارزشی معادل دویست هزار دلار داشت. «راجر ور» (Roger Ver) نیز به‌عنوان یکی از اولین سرمایه‌گذاران ریپل شناخته می‌شود. بر طبق اظهارات برخی، ور حتی پیش از اینکه خالقان ریپل بدانند طرحشان چه هدفی را دنبال می‌کند، بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده بود.

عرضه توکن XRP – ژانویه سال 2013

ریپل توکن های خود را با عنوان XRP در ژانویه سال 2013 عرضه نمود. به‌مانند بیت کوین، XRP نیز بر پایه یک زنجیره عمومی و امضاهای رمزنگاری‌شده ایجاد شده است. از همین رو به یک شبکه اولیه که بر پایه اعتمادسازی بنا شده یا هرگونه درگاهی نیاز ندارد. XRP می‌تواند به‌صورت مستقیم از یک کاربر به کاربر دیگر منتقل شود و انتقال آنها نیازی به درگاه نداشته و بدون خطراتی که طرفین معامله را تهدید می‌کند، انجام می‌شود. این روش، همان روشی است که برای تمام ارزها ازجمله دلار آمریکا بر روی شبکه ریپل استفاده می‌شده. شاید قصد ریپل از ایجاد XRP، برقراری ارتباط میان ساختار شبکه اعتمادسازی برای پرداخت‌هایی باشد که بر پایه دلار آمریکا صورت می‌گیرند. پرداخت کارمزد تراکنش‌ها را می‌توان یکی از این اهداف احتمالی دانست. طبق برنامه‌های این شرکت، چیزی در حدود صد میلیارد XRP میان کاربران توزیع خواهند شد. به عقیده برخی این کار، نوعی پیشگیری از افزایش قیمت‌های ناگهانی و غیرمنطقی در XRP بوده. منتقدین ریپل نیز بر این عقیده‌اند که وجود توکن های XRP در شبکه ضرورت چندانی ندارد.

در آوریل سال 2013، اوپن کوین توانست از شرکت‌ها و افرادی نظیر: «گوگل ونچرز»، «اندرسن هورویتز»، IDG Capital Partners، FF Angels، «لایت اسپید»، «بیت کوین اپرتونیتی فاند» و «وست ونچرز»، بودجه‌ای یک و نیم میلیون دلاری دریافت کند. این تأمین سرمایه اولین بخش از چندین بخش تأمین سرمایه‌ای بود که موجب جلب‌توجه بسیاری از شرکت‌های بزرگ در زمینه سرمایه‌گذاری شد.

بین ژوئن سال 2013 تا می سال 2014 بحث جدایی جد مک کالب از ریپل مطرح شد. این مسئله در ماه می سال 2014 موجب بالا گرفتن بحث‌ها در جامعه ریپل شد. بعدها و طی بیانیه‌ای که توسط شرکت ریپل منتشر شد، اعلام شد که وی با روی کار آمدن «استفان توماس» به‌جای او در مقام مسئول بخش تکنولوژی شرکت، از این تیم جدا شد. توماس در مارس سال 2011 وب‌سایت We Use Coins را بنا نهاد و در همان سال نیز ویدیو «بیت کوین چیست؟» را در وب‌سایت یوتیوب منتشر نمود.

بنا بر شواهد مک کالب در ارتباط با رویکردهای اتخاذ شده توسط لارسن، اختلاف‌نظر داشت و از همین رو فشارها بر وی نسبت به خروج از تیم بیشتر شده بود. بعدها و در سال 2014، ازآن‌جهت که حمایت بسیاری از شرکت‌های سرمایه‌گذاری را پشت خود می‌دید، به سمت سرمایه‌گذاری در پروژه «استلار» رفت.

تغییر نام به «ریپل لبز» (Ripple Labs)- سپتامبر سال 2013 تا اکتبر سال 2015

در سپتامبر سال 2013، اوپن کوین به ریپل لبز تغییر نام داد.

فوریه سال 2014، ریپل از قابلیتی پرده‌برداری کرد که «مسدود کردن مانده‌حساب» نام داشت. این قابلیت در آگوست همان سال به بهره‌برداری رسید. بر اساس این قابلیت، درگاه‌های ریپل قادر بودند تا سکه‌های موجود در درگاه‌ها را بدون در نظر گرفتن امضاهای معتبر برای تراکنش‌ها، مسدود یا حتی آنها را ضبط کند. هدف از این کار همگام شدن هر چه بیشتر با ملزومات قانونی ارائه‌شده توسط مراجع قضایی بود. به‌عنوان‌مثال درصورتی‌که دادگاه دستور ضبط دارایی‌ها را بدهد، این درگاه‌ها قادرند تا دستور مراجع قضایی را اجرایی کنند. تنظیمات پیش‌فرض درگاه‌ها قابلیت مسدودسازی را به آنها می‌داد، اما این قابلیت نیز وجود داشت که درگاه توسط گزینه‌ای با عنوان «بدون مسدودسازی»، امکان مسدود کردن سکه‌ها را نداشته باشد. بزرگ‌ترین درگاه در آن زمان با عنوان Bitstamp، چنین قابلیتی را اجرایی نکرد.

در ماه می سال 2015، مقامات قانون‌گذار در ایالات‌متحده آمریکا، شکایتی هفتصد هزار دلاری را بر ضد ریپل لبز انجام داد. نقض قانون محرمانه بودن اطلاعات بانکی توسط فروش بدون مجوز XRP، محور این شکایت بود. پس از این شکایت، ریپل موافقت کرد که اقداماتی را به‌منظور بهبود وضعیت خود انجام دهد. اصلی‌ترین این اقدامات به شرح زیر بودند:

1- ریپل لبز موظف شد تا در FinCEN ثبت شود.

2- در صورتی‌که ریپل هرگونه XRP را به فروش می‌رساند، دریافت‌کنندگان آنها موظف بودند تا اطلاعات حقیقی خود را در ریپل به ثبت برسانند.

3- ریپل ملزم به پیروی از قوانین ضد پول‌شویی و ایجاد واحدی مخصوص رسیدگی به شکایات شد.

4- ریپل موظف شد تا اطلاعات خود را جهت حسابرسی به مراجع ذی‌ربط تسلیم کند.

5- ریپل موظف شد تا اطلاعات یا ابزارهای لازم را جهت اعمال قانون‌گذاری و بررسی‌های قانونی در ارتباط با تراکنش‌ها و ورود و خروج سرمایه‌ها در اختیار مراجع قضایی قرار دهد.

تغییر نام به ریپل (Ripple) – اکتبر سال 2015 تابه‌حال

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

ماه اکتبر سال 2015 بود که ریپل از کلمه «ریپل» به‌عنوان نام اصلی خود استفاده نمود.

در سپتامبر سال 2016،ریپل توانست بودجه‌ای 55 میلیون دلاری را در یک دوره، توسط شرکتی ژاپنی با عنوان SBI Holdings، به‌دست آورد. SBI، توانست 10.5 درصد از سهام ریپل را از آن خود کند. این سرمایه‌گذاری از جمله چندین سرمایه‌گذاری بزرگ شرکت SBI در حوزه ارزهای دیجیتال بود. SBI و ریپل با همکاری و مشارکت در پروژه‌ای مشترک بخش آسیایی «ریپل – اس بی آی» را ایجاد کردند. سهم ریپل از این بخش چهل درصد و شصت درصد باقی‌مانده نیز سهم اس بی آی بود. هدف از این شرکت، ارائه پلتفرمی با استفاده از فناوری اقتصاد توزیع‌شده ریپل، برای انجام معاملات بود.

در سپتامبر سال 2017، R3، شرکتی دیگر در حوزه بلاک چین از ریپل شکایت کرد. بر پایه ادعای R3، ریپل در سپتامبر سال 2016، موافقت کرده بود که گزینه خرید پنج میلیارد XRP را در ازای قیمت هر واحد 0.00085 دلار، پیش از سپتامبر سال 2019، پیش روی آنها قرار دهد. در بالاترین قیمت (بیش از 3 دلار)، ارزش این قرارداد، چیزی حدود 16.5 میلیارد دلار برآورد می‌شد. یعنی R3 می‌توانست چندین میلیارد دلار سودآوری داشته باشد. اما ریپل قرارداد را فسخ کرد. R3 ادعا کرد که در ژوئن سال 2017، ریپل، علیرغم نداشتن حق فسخ یک طرفه قرارداد، اقدام به این کارکرده.  ریپل نیز طی اقدامی تلافی‌جویانه، از R3 برای متعهد نبودن به قرارداد اصلی در سال 2016 شکایت می‌کند. طبق ادعای ریپل، R3 موظف بود که این شرکت را به تعداد بالایی از مشتری‌های بانکی خود معرفی نماید تا آنها از XRP در سیستم‌های بانکی خود استفاده نمایند. این پرونده تا مارس سال 2018 همچنان حل‌ نشده باقی ماند.

عرضه ریپل و ذخایر شرکت

در زمان بنا نهادن ریپل، 100 میلیارد توکن XRP عرضه شد. از این صد میلیارد 80 میلیارد در حساب کمپانی ذخیره و 20 میلیارد دیگر، میان سه بنیان‌گذار آن تقسیم شد. تقسیم‌بندی دقیق‌تر توکن ها به شرح زیر است:

  • شرکت ریپل 80 میلیارد توکن دریافت کرد.
  • کریس لارسن، 9.4 میلیارد توکن دریافت کرد. (از این میزان، لارسن چیزی در حدود هفت میلیارد آن را در مؤسسات خیریه صرف نمود.)
  • جد مک کالب، 9 میلیارد توکن دریافت کرد که:
  1. پس از ترک ریپل، 6 میلیارد XRP را به ریپل بازگرداند. این شش میلیارد تحت توافق‌نامه عدم فروش به غیر قرار گرفتند.
  2. دو میلیارد از توکن هایی که توافق‌نامه شامل آنها می‌شد، به فرزندان مک کالب تعلق گرفتند.
  3. یک و نیم میلیارد توکن به امور خیریه و اعضای دیگر خانواده مک کالب تعلق گرفت. این میزان شامل توافق نمی‌شدند.
  • «آرتور بریتو»، 1 میلیارد توکن دریافت کرد. این میزان تحت توافق عدم فروش به غیر قرار دارد.

وقتی‌که مک کالب از ریپل جدا شد، این نگرانی وجود داشت که وی تمایل، توانایی یا قصد عرضه XRP های خود به بازار را داشته باشد. در این صورت قیمت توکن ها به‌شدت کاهش می‌یافت. مک کالب و ریپل برای جلوگیری از چنین اقدامی توافقی را انجام دادند. این توافق‌نامه در سال 2016 و پس از ادعای ریپل مبنی بر نقض مفاد آن توسط مک کالب، بازنگری شد.

مفاد این توافق‌نامه سال 2014 به شرح زیر بود:

  • فروش توکن های مک کالب در سال اول در رقم ده هزار دلار در هفته محدود شود.
  • فروش توکن های مک کالب در سال‌های دوم، سوم و چهارم در رقم بیست هزار دلار در هفته محدود شود.
  • فروش توکن های مک کالب در سال‌های پنجم و ششم در رقم 750 میلیون  XRP در سال محدود شود.
  • فروش توکن های مک کالب در سال هفتم در رقم یک میلیارد XRP در سال محدود شود.
  • فروش توکن های مک کالب پس از سال هفتم در رقم دو میلیارد XRP در سال محدود شود.

در مورد 80 میلیارد توکنی که شرکت ریپل در اختیار داشت، مقرر شد که این میزان برای سرمایه‌گذاری در امور شرکت و پایه‌گذاری درگاه‌های انتقال پول صرف شوند. صفحه ریپل در وب‌سایت «ویکی» می‌نویسد:

اعتبار XRP را نمی‌توان زیر سوال برد. وقتی‌که شبکه ریپل ایجاد شد، صد میلیارد XRP ساخته شد. بنیان‌گذاران شرکت هشتاد میلیون XRP را به ریپل لبز اختصاص دادند و ریپل لبز وظیفه توسعه نرم‌افزار ریپل، تبلیغ سیستم پرداخت ریپل، تخصیص XRP و فروش XRP را بر عهده دارد.

از دسامبر سال 2014 تا جولای سال 2015، شرکت بر روی وب‌سایت خود میزان XRP هایی که در اختیار دارد و حجم XRP های در گردش را نشان می‌داد. این وب‌سایت همچنین به‌صورت غیرمستقیم، مقدار ریپل هایی که توسط عملیات‌های شرکت مصرف‌ شده‌اند را نیز برای عموم به نمایش در می‌آورد. از طرفی این وب‌سایت تمایزی میان XRP های به فروش رفته و آن دسته از توکن هایی که به‌صورت رایگان در اختیار افراد قرار داده، اعمال نمی‌کرد و تمام آنها را تحت یک رقم نمایش می‌داد. این نمایشگر 30 ژوئن سال 2015، ارقام زیر را نمایش داد:

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

کمی بعد از جولای 2015، نمایشگر بازنگری شد. پس از این اتفاق میزان مانده‌حساب ذخایر شرکت نمایش داده نمی‌شد. حداقل تا سال 2017 این نمایشگر سه گزینه را به کاربران وب‌سایت نشان می‌داد: «XRP هایی که در اختیار ریپل بودند»، «XRP های توزیع‌شده» و «XRP هایی که به امانت نزد اشخاص و شرکت‌های ثالث نگهداری می‌شوند». این ارقام تا تاریخ سی ژانویه 2018 به شرح زیر بودند:

  • هفت میلیارد XRP که در اختیار ریپل بودند.
  • سی‌ونه میلیارد XRP توزیع‌شده.
  • پنجاه‌وپنج میلیون XRP امانی، نزد شرکت‌های ثالث.

ما (بیتمکس) قادر به تطبیق و برقراری ارتباط میان نمودارهای ذخایر گذشته و نمودارهای XRP فعلی ریپل نبودیم، از همین رو نمی‌توان با اطمینان گفت که شرکت تابه‌حال چه میزان از توکن های خود را صرف امور جاری خود نموده است. بااین‌حال، با بررسی اطلاعات به نمایش درآمده تا جولای 2015، 12 نقطه داده و پست‌هایی که در انجمن ریپل توسط «دیوید شوارتز» (David Schwartz) به جمع‌بندی‌هایی مفیدی دست‌یافتیم. دیوید شواترز به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین معماران فناوری ریپل شناخته می‌شود. وی بانام مستعار JoelKatz در انجمن ریپل مطالبی را قرار می‌دهد. به گفته شوارتز جمع دارایی‌های ریپل وی، به رقمی نزدیک به یک میلیارد XRP می‌رسد. در نمودار مقابل نتایج بررسی‌های ما در ارتباط با XRP های صرف شده را مشاهده می‌کنید:

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

میزان XRP هایی که بین سال‌های 2013 تا 2015 در اختیار شرکت بوده. ارقام به میلیارد نوشته‌شده‌اند. آبی: ذخایر XRP شرکت.  نارنجی: توکن‌های XRP توزیع شده. خاکستری: سهم بنیانگذاران


داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

توزیع XRP و XRP هایی که در امور جاری شرکت صرف شده‌اند. ارقام در این نمودار به میلیارد نوشته‌شده‌اند. علائم ضربدر نشان‌دهنده تاریخ‌هایی هستند که اطلاعاتی از آنها در دست نیست. از دلیل کاهش میزان خرج کرده شرکت که به سال 2015 منتهی می‌شود، اطلاعاتی در دست نیست.


داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

XRP در گردش. ارقام در این نمودار به میلیارد دلار نوشته‌شده‌اند.

داده‌ها نشان می‌دهند که ریپل از ژانویه سال 2013 تا جولای سال 2015، 12.5 میلیارد XRP  را توزیع یا به فروش رسانده است. از میزان XRP های فروخته‌شده و قیمت آنها یا XRP هایی که به‌صورت مجانی در اختیار افراد مختلف قرارگرفته‌اند، اطلاعاتی در دست نیست. شرکت حداقل چهار ملیارد توکن را بین تاریخ‌های مارس 2014 و جولای 2015 خرج کرده است. بااین‌حال از جزئیات این خرج کرد ها اطلاعاتی در دست نیست.

دعاوی میان بنیان‌گذاران شرکت

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

جد مک‌کالب – اولی از راست – از بنانگذاران ریپل و توسعه دهنده فعلی استلار

همان‌طور که پیش‌تر اعلام شد، مک کالب در ارتباط با شرایط ذکرشده با شرکت همکاری کافی را نداشت. در می سال 2014، جسی پاول از اولین سرمایه‌گذاران ریپل، وضعیت را چنین توصیف کرد:

ازآنجایی‌که جد شرکت را ترک کرده است، مدیریت شرکت جهت‌گیری متفاوتی را اتخاذ نموده. متأسفانه دورنمایی که من و جد در روزهای اول از پروژه در ذهن داشتیم، دیگر وجود ندارد. من دیگر نه به مدیریت اعتماد دارم و نه بر این عقیده هستم که شرکت توانایی بازیابی مقرری بنیان‌گذاران شرکت که بالغ‌بر بیست درصد XRP می‌شود را ندارد. امیدوار بودم که این مقدار برگشت داده می‌شد. تا قبل از ترک شرکت توسط جد، از بنیان‌گذاران شرکت خواستم که XRP های خود را به شرکت بازگردانند. جد با این خواسته موافقت کرد اما کریس آن را رد کرد و مذاکرات به بن‌بست خورد. امروز عصر بار دیگر با هر دوی آنها صحبت کردم، اما این بار نیز کریس برخلاف جد، مخالفت کرد.

ریپل در جواب بیانیه پاول، ادعا کرد که او اطلاعات اشتباه و افتراآمیزی را اعلام نموده که باعث تخطی از وظایفش به‌عنوان اعضای هیئت‌مدیره ریپل شده. در این نامه آمده بود:

درواقع، همان‌طور که کریس پیش‌تر طول بحث‌ها با شما [پاول] و جد اعلام کرده بود، تمایل داشته و دارد که بیشتر XRP هایی که در اختیاردارند را به ریپل لبز بازگردانند.

پاول در جواب این نامه اعلام کرد که لارسن تنها به بازگشت قرضی بخشی از XRP هایش به شرکت راضی شد و تمایلی به پس دادن کامل آنها نداشت. پاول نامه خود را با بیان دیدگاه خود نسبت به وضعیت بیست میلیارد XRP که به بنیان‌گذاران شرکت تعلق‌گرفته به‌پایان رساند:

من و جد ریپل را در سپتامبر سال 2011 بنیان گذاشتیم. فکر می‌کنم کریس حدود آگوست 2012 به ما ملحق شد. پیش از ورود کریس، شرکت دو سرمایه‌گذار داشت. مطمئن نیستم که جد و کریس چه زمانی XRP ها را به خود تخصیص دادند، اما طبق گفته‌های آنها، این کار پیش از ایجاد شخصیت حقوقی شرکت و در سپتامبر سال 2012 صورت گرفته بود. ازنقطه‌نظر من، این دو نفر وقتی بدون تائید سرمایه‌گذاران اولیه XRP ها را برای خود برداشتند و آنها را میان سهام‌داران تقسیم نکردند، از اموال شرکت دزدی کردند. هر میزان سکه که پیش از شکل‌گیری شرکت اوپن کوین به آنها تخصیص‌یافته، مشکل‌دار است. بین سپتامبر سال 2012 و دسامبر همان سال، چندین بار دفتر کل راه‌اندازی مجدد شد و نسخه جدیدی از ریپل که توسط که اوپن کوین ساخته‌شده بود به وجود آمد و مشخصاً این کارها همه با منابع مالی شرکت صورت گرفتند. اگر جد و کریس از همان نسخه قدیمی نرم‌افزار برای نگه‌داشتن «بتاکوین» (Betacoin) های خود استفاده می‌کردند، مشکلی نداشتم. متأسفانه جد و کریس دوباره و در تاریخ دسامبر سال 2017، توکن هایی را به خود تخصیص دادند. این XRP ها بعداً نیز به شرکت بازگردانده نشد و پیش از تولد شرکت نیز وجود نداشتند و با منابع مالی شرکت ایجاد شدند. این توکن ها همیشه متعلق به شرکت بودند، اما توسط جد و کریس از چنگ شرکت درآورده شدند. من از آنها می‌خواهم چیزهایی که دزدیده‌اند را بازگردانند.

پاول همچنین جوابیه‌ای را در انجمن ریپل منتشر نمود. متن این جوابیه به شرح زیر بود:

هیئت مدیره و سرمایه‌گذاران این مسئله را از مدت‌ها قبل می‌دانستند. به‌محض فهمیدن این مسئله مدام از آنها می‌خواستم که توکن ها را به شرکت بازگردانند. جد همیشه با این خواسته موفق بود اما کریس نظر مخالفی داشت. جد همیشه سهم خود را برای مواقعی که مجبور شود از آنها به‌عنوان یک اهرم فشار برای بازگشت سهم کریس، نگه می‌داشت. این مسئله یک موضوع معمولی نبود که روی آن بحث کنیم. بلکه فقط چیزی بود که فکر می‌کردم با آگاهی کریس از آسیب‌هایی که می‌تواند به شرکت بزند، حل می‌شد. احتمالاً اگر می‌خواستم سهمم از این مسئله بردارم، تنها اقدامات پیشگیرانه بیشتری انجام می‌دادم، اما این‌طور فرض کردم که تمام توکن ها سرانجام به شرکت بازخواهد گشت. می‌توانستم بر سر مقدار کمتری از XRP و پرداخت به‌صورت نقدی توافق کنم، اما این کار را نکردم. ما همه باید XRP های خود را مانند بقیه، با نرخ بازار خریداری می‌کردیم.

شرکت کمی بعد و توسط معاون بازاریابی خود، «مونیکا لانگ»، به این اظهارات واکنش نشان داد. این پاسخ به‌منظور تحت‌فشار گذاشتن پاول از جانب افکار عمومی صورت گرفت. در این بیانیه آمده بود:

به‌علاوه، کریس لارسن، از بنیان‌گذاران و مدیرعامل شرکت، مجوز ایجاد یک موسسه را به‌منظور توزیع کمک هفت میلیون XRP خود به افرادی که از سرویس‌های مالی مناسب برخوردار نیستند و تمایلی به استفاده از بانک‌ها ندارند، صادر کرد. این اقدام پیش‌تر برنامه‌ریزی و توسعه‌یافته بود ما حالا به آن سرعت بخشیده شده و مستقل از توافق‌نامه رسمی میان بنیان‌گذاران اصلی، در حال نهایی شدن است. وی بر این عقیده است که هردوی این اقدامات درست‌اند و بهترین راه برای تحقق اهداف شرکت و از میان برداشتن موانع‌اند. در آینده، جزئیات بیشتری از این موسسه، مدیران مستقل و میزان کمک‌ها اعلام خواهد شد.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

کریس لارسن از بنیانگذاران ریپل

این واکنش برای منحرف کردن فشارهای جامعه ریپل، از لارسن و شرکت، صورت گرفت. موسسه نامبرده با عنوان «ریپل وورکس» (Ripple Works)، کار خود را آغاز کرد. با بررسی ورودی‌های سال مالی 2015-2016 ایالات‌متحده بر مسئله مالیات بر کارهای خیریه ایالات‌متحده آمریکا، میزان کمک‌هایی که به‌صورت XRP صورت گرفته بود، به شرح زیر است:

نوامبر 2014 – کریس لارسن – 200 میلیون واحد
آوریل 2015 – کریس لارسن – 500 میلیون واحد
جولای 2015 – کریس لارسن – 500 میلیون واحد
نوامبر 2016 – شرکت ریپل – یک میلیارد

تا تاریخ آوریل 2016، یعنی دو سال پس از اعلام تعهد، لارسن حداقل یک میلیارد و دویست میلیون XRP را از هفت میلیارد وعده داده شده به موسسه پرداخت کرده بود. متأسفانه امکان مشاهده ارقام سال مالی منتهی به آوریل 2017 وجود نداشت؛ دلیل این مسئله می‌تواند عدم ورود اطلاعات سال نامبرده دانست.

دعاوی مربوط به مسدودسازی سرمایه‌ها در «بیت استامپ»

در سال 2015، ریپل شروع به استفاده از قابلیتی که به آنها اجازه می‌داد تا سرمایه‌ها را مسدود نمایند. سرمایه‌های مسدود شده بیت استامپ متعلق به اعضای خانواده جد مک کالب بودند. برخی این مسئله را کنایه می‌خوانند: ریپل در ابتدا اعلام کرده بود که قابلیت مسدودسازی به‌منظور همگام‌سازی شرکت و درگاه‌ها با الزامات قانونی صورت می‌گیرند. اما این‌طور که به نظر می‌رسید این قابلیت تنها برای اجرای دستوراتی که مستقیماً از شرکت می‌آمد ایجادشده بود تا به این وسیله دارایی‌های یکی از بنیان‌گذاران ریپل را مسدود نماید.

این‌طور که به نظر می‌رسد، یکی از اعضای خانواده مک کالب، 96 میلیون XRP را به قیمتی نزدیک به یک‌میلیون دلار به شرکت ریپل می‌فروشد. این میزان از XRP جزو آن دسته‌ای بودند که تحت توافق عدم فروش به غیر جای نمی‌گرفتند. پس از خریداری XRP ها توسط ریپل، این شرکت از بیت استامپ می‌خواهد که با استفاده از قابلیت مسدودسازی، یک میلیون دلار ریپلی که به‌تازگی صرف خرید توکن شده است را ضبط کند. در سال 2015، بیت استامپ شکایتی از مک کالب و ریپل را به دادگاه می‌برد تا بهترین تصمیم را در ارتباط با آنها اتخاذ کند.
طبق شواهد و دادخواست‌های دادگاه، شرایط به شرح زیر بود:

1- مک کالب پنج و نیم میلیارد XRP در اختیار داشت.

2- دو فرزند مک کالب، دو میلیون XRP در اختیار داشتند.

3- یک و نیم میلیون توکن دیگر در اختیار بقیه اعضای خانواده و مؤسسات خیریه بود.

4- در ماه مارس سال 2015، «جیکوب استفانسون»، یکی از اقوام مک کالب، پیشنهاد فروش 96 میلیون XRP را به ریپل می‌دهد.

ریپل موافقت می‌کند که طی یک تراکنش پیچیده که منجر به دست‌کاری بازار به‌منظور گمراه کردن خریداران دیگر نسبت به قیمت هر ریپل در این تراکنش می‌شد، نزدیک به یک میلیون دلار پرداخت کند. از همین رو، ریپل مبلغ بیشتری را پرداخت و از استفانسون خواست تا مبلغ اضافی را به آنها بازگرداند که چیزی در حدود هفتادوپنج هزار دلار می‌شد.

مسئول بخش حقوقی بیت استامپ به‌عنوان مشاور در ریپل نیز کار می‌کرد و این مسئله سبب تضاد منافع می‌شد.

دعوی حقوقی میان مک کالب و ریپل تا فوریه سال 2016 ادامه داشت. در این تاریخ شرکت اذعان کرد که مک کالب قرارداد عدم فروش XRP ها را که در سال 2014 به امضا رسیده بود، نقض کرده. این شرکت پس از آن بیانیه نهایی خود را منتشر نمود:

جد، در ژوئن سال 2013 و هنگامی‌که شرکت اوپن کوین نام داشت، از آن جدا شد. وی ازآن‌پس هیچ نقشی در اتخاذ رویکردها و امور جاری ریپل نداشته. بااین‌حال او سهم بزرگی از XRP ها و سهام‌های شرکت را داراست. در آگوست سال 2014، ما یک توافق فروشی را به امضا رساندیم که طی آن بازه‌های زمانی و محدودیت فروش XRP ها توسط جد مشخص‌شده بود. هدف از امضای چنین توافقی، اطمینان از این مسئله بود که توزیع XRP ها به‌درستی صورت گیرد تا اکوسیستم ریپل با آسیب روبه‌رو نشود. از آوریل سال 2015، جد هدف اقدامات قانونی ما قرار گرفت. این اقدامات بر پایه نقض توافق‌نامه سال 2014 صورت پذیرفته بودند.

مک کالب نیز با بیان نقطه‌نظر خود در ارتباط با این مسئله، به بیانیه واکنش نشان داد. وی همچنین اعلام کرد که از توافق نهایی حاصل‌شده خوشحال است:

این هفته یک مشکل قدیمی را حل نمودیم. من و استلار بالاخره بر سر دعوی جاری خود با ریپل به توافق رسیدیم. توافق نشان می‌دهد که ادعاهای ریپل کاملاً بی‌اساس بودند. ریپل نیز این مسئله را قبول و من نیز توافق را پذیرفتم.

طی توافق‌نامه نهایی، مسدودسازی یک میلیون دلار دارایی خانواده مک کالب برداشته و ریپل قبول کرد که تمامی هزینه‌های دادرسی را بپردازد و دو میلیارد XRP نیز برای اهدا به مراکز خیریه آزاد شدند. مک کالب نیز اجازه یافت تا XRP های باقی‌مانده خود را به فروش برساند دیگر مفاد توافق‌نامه و تغییرات آن به شرح زیر است:

  • مک کالب باید دو میلیارد XRP را به سازمان‌های خیریه اهدا کند. 
  • مک کالب به‌عنوان دارنده 5.3 میلیارد XRP ابقا شد. بااین‌حال کنترل این میزان از سرمایه بر عهده ریپل خواهد بود. 
  • مک کالب و موسسه خیریه قادرند تا به میزان ذکرشده از حجم متوسط روزانه به فروش برسانند. این حجم به شرح زیر است:
  • 0.5 درصد در سال اول
  • 0.75 درصد در سال‌های دوم و سوم
  • 1 درصد در سال چهارم
  • 1.5 درصد در سال پنجم و بیشتر از آن

روند اجماع ریپل

سیستم اجماع (Consensus)

این‌طور که به نظر می‌رسد فناوری ریپل از چندین تکرار تشکیل‌شده، اما محور اصلی در بازاریابی‌های ریپل حور سیستم اجماع آن می‌چرخد. در سال 2014، ریپل از تصویر زیر برای شرح سیستم اجماع خود پرده برداشت. بنا بر شواهد یک روند تکرارشونده با سرورهایی که درخواست‌ها را در سیستم ثبت می‌کنند، این پروسه را تشکیل می‌دهند. نودها در سیستم تنها درصورتی‌که حدنصاب ملزومات برآورده شده باشند، این درخواست‌ها را قبول می‌کنند. یک آستانه هشتاد درصدی از سرورها به‌عنوان سطح اصلی در نظر گرفته می‌شوند و به‌محض اینکه این آستانه محقق شود، نود درخواست را نهایی خواهد کرد. تصویر با پیچیدگی‌هایی همراه است و از همین رو نمی‌توان به قطع از نحوه کارکرد سیستم اجماع ریپل مطلع شد. به‌علاوه به دلیل این پیچیدگی فهم جزئیات نیز مشکل است.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

در ژانویه سال 2018، تیم تحقیقاتی BitMEX، به‌منظور تحقق اهداف و اطلاعات موردنیاز برای این مطلب، نسخه‌ای از Rippled را اجرا نمود. همان‌طور که در اسکرین شات زیر دیده می‌شود، نود به‌وسیله دانلود فهرستی از پنج کلید عمومی از آدرس v1.ripple.com، عمل می‌کرده. نرم‌افزار نشان می‌دهد که چهار کلید از پنج کلید نامبرده برای پشتیبانی از یک درخواست و قبول آن ضروری است. ازآن‌جهت که کلیدها، همگی از سرور ریپل دانلود می‌شوند، ریپل کنترل کاملی بر بقای دفتر کل خود دارد، از همین رو می‌توان گفت که این سیستم متمرکز است. علائم نودها به ما میگویند که کلیدها در تاریخ اول فوریه سال 2018 (تنها چند روز پس از تاریخ اسکرین شات) منقضی خواهند شد، این یعنی نرم‌افزار ملزم است تا بار دیگر در این تاریخ به سرور ریپل متصل شده تا مجموعه کلیدهای جدیدی را دانلود نماید.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

صد البته، نمی‌توان گفت که سیستم‌های متمرکز مشکل دارند. بخش گسترده‌ای از سیستم‌های الکترونیکی متمرکزند. متمرکز بودن امکان ساخت راحت را به سیستم‌ها می‌دهد و آن‌ها را کارآمدتر و سریع‌تر کرده، هزینه‌های اجرای آنها را پایین‌تر آورده و جلوی صرف دوباره یک سرمایه (Double Spending) را به شیوه کارآمدتری می‌گیرد. بااین‌حال، برخی از بازاریابی‌های ریپل اعلام می‌کنند که سیستم ریپل توزیع‌شده است. این مسئله به عقیده برخی گمراه‌کننده است.

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

علاوه بر گمراه‌کننده بودن بالقوه تبلیغات ریپل، ما بر این عقیده هستیم که پروسه حدنصاب و آستانه هشتاد درصدی ضروری نیست و صرفاً باعث گمراهی بیشتر خواهد شد. مدافعان و حامیان ریپل بر این موضوع مانور می‌دهند که فهرست پنج کلید عمومی قابلیت شخصی‌سازی دارند چراکه هر فردی می‌تواند فایل‌های پیکربندی را دست‌کاری نموده و آنها را به شکل موردنظر خود دربیاورد. در وب‌سایت ریپل فهرستی از این قبیل اعتبارسنج‌ها وجود دارد. بااین‌وجود هیچ مدرکی مبنی بر اینکه عده گسترده‌ای از کاربران ریپل به‌صورت دستی این فایل‌های پیکربندی را دست‌کاری کرده‌اند وجود ندارد.

حتی اگر کاربران اقدام به دست‌کاری نیز می‌کردند، کمک چندانی به تغییر وضعیت نمی‌کرد. در چنین شرایطی هیچ‌گونه دلیل خاصی وجود ندارد که بتوان متصور شد که سیستم بر روی یک دفتر کل تمرکز دارد. به‌عنوان‌مثال، یک کاربر می‌تواند با رسیدن هر نود به آستانه هشتاد درصدی به پنج اعتبارسنج متصل شود، بااین‌حال پای دو دفتر کل متضاد در میان است. حدنصاب آستانه هشتاد درصدی هیچ‌گونه ویژگی همگرایی یا اجماع را در خود جای نداده. از همین می‌توان گفت که این‌چنین پروسه اجماع غیرضروری است.

اعتبار سنجی دفتر کل

باوجود متمرکز بودن پروسه اجماع، یک فرد می‌تواند بر سر این مسئله بحث نماید که نودهای ریپل همچنان می‌توانند داده‌های تراکنش‌ها را از تمام افراد مشترک در شبکه تائید اعتبار نمایند. علیرغم کارایی در بحث‌های پردازشی، می‌توان گفت که این مدت می‌تواند از نقطه‌نظر کارایی نویدبخش باشد. بااینکه دفتر کل توسط پروسه‌ای متمرکز به جلو پیش می‌رود، اگر سرورهای ریپل، تراکنشی غیرمجاز را پردازش کنند، نود ممکن است آن بلاک‌ها را رد نموده و آنگاه شبکه قفل خواهد شد. این تهدید می‌تواند باعث عملکرد شفاف سرورهای ریپل شود. بااین‌حال، این تهدید نمی‌تواند تفاوت چندانی با ساختارهای قانونی و اهرم‌های فشاری باشد که از جانب کاربران و مشتری‌های بانک‌ها، بر آنها اعمال و باعث شفافیت در عملکردشان می‌شوند.

این‌طور که به نظر می‌رسد، ریپل از همان زمان شروع به‌کار دفتر کل 32570 بلاک ازدست‌رفته دارد و نودها قادر به دریافت این اطلاعات نیستند. این یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند تمام زنجیره ریپل را موردحسابرسی قرار داده و مسیر دقیق صد میلیارد ریپلی که از ابتدا وجود داشته‌اند را ره‌گیری کند. همین مسئله می‌تواند برای عده‌ای نگران‌کننده باشد. به‌علاوه که پاول نیز در اعلام نظری، گفته بود که دفتر کل تابه‌حال چندین بار راه‌اندازی مجدد شده. دیوید شوارتز ابعاد گسترده بلاک‌های ازدست‌رفته را این‌طور بازگو می‌کند:

این مسئله چندان برای کاربران عادی ریپل مهم نیست. در ژانویه سال 2013، یک باگ در سرورهای ریپل باعث شد تا بلاک‌های اولیه دفتر کل نابود شوند. تمام داده از تمام سرورهای فعال ریپل جمع‌آوری شد، اما برای ساخت دفتر کل کافی نبود. تراکنش‌های خام همچنان در سرور وجود داشتند، این تراکنش‌ها با بقیه تراکنش‌ها مخلوط شده هیچ اطلاعاتی از اینکه کدام تراکنش، وارد کدام دفتر کل شده وجود ندارد. بدون بلاک‌های اولیه دفتر کل، بازسازی دفتر کل میسر نیست. باید هش دفتر کل  N-1 را بدانید تا بتوانید دفتر کل N را بسازید. همین خود پیچیدگی‌های مخصوص به خود را دارد.

جمع‌بندی

بخش عمده‌ای از این گزارش را دعاوی مربوط به ریپل تشکیل می‌داد و تمرکز اصلی آن حول محور کنترل XRP می‌چرخید و در این میان به برخی از اتهامات دزدی اموال نیز اشاره شد. شاید با بیان این مسئله که ارزش اکوسیستم به‌صورت غیرمنتظره و سریعی با رشد مواجه شد، بتوان گفت که چنین دعاوی‌ای چندان هم دور از ذهن به نظر نمی‌رسید. درواقع این دعاوی بی‌شباهت به نزاع‌های قانونی که در برخی از غول‌های تکنولوژی جهان که در ابتدا به آنها اشاره کردیم نیستند.

اما نکته قابل تأمل تر این مطلب، شاید متمرکز بودن ریپل باشد. این مسئله می‌تواند اهدافی نظیر سانسور ستیزی که ارزهایی نظیر بیت کوین از آنها برخوردارند را تحت شجاع قرار دهد. اما نباید این موضوع را این‌طور برداشت که ریپل یا XRP به دلیل نداشتن چنین ویژگی‌ای محکوم به فنا هستند. شرکت ریپل از سرمایه‌های بزرگی برخوردار است و با توجه به شیوه‌های بازاریابی و شراکت با شرکت‌های مختلف، بتواند راه موفقیت خود را پیداکرده و پای توکن هایش را به کسب‌وکارهای مختلف باز کند. اگر این مسئله محقق شود، شاید انتقادات‌هایی که به بیت کوین وارد باشد، در ارتباط با XRP مصداق بهتری پیدا کنند. نکاتی مانند:

1- نبود تورم یک سیاست خام اقتصادی است.

2- قیمت توکن ها بسیار بی‌ثبات است و می‌تواند هدف سفته‌بازی باشد.

3- اگر سیستم با موفقیت هم روبه‌رو شود، مراجع قانونی می‌توانند آن را نابود کنند.

4- شاید مهم‌ترین سؤال این باشد که چرا از دلار استفاده نکنیم؟ بانک‌ها نیز به سمت سیستم‌های دیجیتال که مبتنی بر ارزهای سنتی است روی خواهند آورد (اگر تا به اینجا این کار را نکرده باشند).

معمای اصلی در مورد ریپل اینجاست که با وجود بازاری با این ارزش هنگفت، چرا منتقدین بیت کوین ساکت‌اند؟ شاید جواب این سؤال برای منتقدین بیت کوین نیز به همین اندازه کاربرد داشته باشد. بیشتر مردم به‌جای توجه به اصول فنی، از روی مشاهدات خود نسبت به فرهنگ و شخصیت افرادی که با آن کسب‌وکار یا سیستم درگیرند، قضاوت می‌کنند.

منبع: bitmex

داستان ریپل: مقاله‌ای که هر سرمایه‌گذار XRP باید بخواند

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

این روزها، عبارت «بلاک چین» را زیاد می‌شنویم. این مفهوم به‌شکلی گسترده مورد استفاده قرار گرفته و هدف این مقاله نیز بررسی این موضوع است. طرفدارانش از یک بلاک چین خاص حرف نمی‌زنند و در مقابل، آن را راه‌حلی برای همه مشکلات شرکت‌ها (به‌ویژه در زمینه مدیریت زنجیره تأمین) معرفی می‌کنند. این مفهوم نه تنها بر شیوه اجرایی کسب‌وکار تأثیر گذاشته، بلکه گفتمان رایج این حوزه را نیز دستخوش تغییر کرده است.

اگر بخواهید درستی کارکرد بلاک چین را زیر سؤال ببرید، به‌عنوان فردی ناامید و عقب‌مانده تلقی خواهید شد. اگر صادقانه بخواهید درباره بلاک چین صحبت کنید نیز شما را در زمره افرادی آرمان‌گرا و غیرعملگرا قرار می‌دهند.

انگار هیچ راهی هم برای دور ماندن از این رویه غالب وجود ندارد. شرکت آی‌بی‌ام روی ایجاد تحول در رهگیری گوجه‌فرنگی از مزرعه تا سفره با استفاده از بلاک چین به‌شدت مانور می‌دهد.

وزیر اقتصاد بریتانیا به‌تازگی اعلام کرده که بلاک چین می‌تواند راه‌حلی برای مسائل ناشی از برگزیت (خروج این کشور از اتحادیه اروپا) باشد. در کنفرانسی که اخیرا توسط ریپل برگزار شد، بیل کلینتون (رییس جمهور سابق ایالات متحده) اعلام کرد که «تحولات و آینده‌ای که بلاک چین می‌تواند در آینده رقم بزند، بسیار چشمگیر است.»

واژه «بلاک چین» به‌هیچ‌وجه شوخی‌بردار نیست.

بلاک چین آن‌قدر به‌عنوان هدفی مشخص به همگان معرفی شده که دیگر کسی نمی‌تواند آن را زیر سؤال ببرد و هیچ کسی هم جرات به‌چالش‌کشیدن طرفدارانش را ندارد. هیچ فردی توانایی ایستادن در برابر طرفداران پرشور بلاک چین را ندارد.

انبوهی از مطالب متنوع در رسانه‌ها درباره‌اش نوشته می‌شود، همایش‌های مختلف برگزار شده و هزینه مالی زیادی صرف آن می‌شود. بلاک چین نشانگر آینده‌ای روشن برای دنیای کم‌رمق امروز است. اما تقریبا همه کاربردهایی که برای بلاک چین ذکر می‌شود، به معنای واقعی بی‌معنی است!

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

تب عرضه اولیه سکه (ICO) که بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ به‌شدت سروصدا کرده بود، اکنون کمرنگ شده است.

اشتیاق شدید آن روزها تا حد زیادی به خاطر توانایی بلاک چین برای ایجاد تحول در بازارها بود. این ایده که بتوان هر خدمتی را در قالبی همانند اوبر درآورد و با استفاده از یک پایگاه‌داده جادویی برای ثبت خدمتی که یک نفر به فردی دیگر ارائه می‌دهد بهره گرفت، به‌شدت جذاب بود. برخی از این پیشنهادات حتی بازارهایی چندین تریلیون دلاری (بله، چندین تریلیون دلاری!) را هدف قرار می‌دادند.

این روزها پروژه‌های نه چندان جذاب بلاک چین سازمانی و نیز عرضه‌‌ اولیه سکه (ICO) که با هدف سو‌ءاستفاده از مخاطبان وارد میدان می‌شود، با مخالفت و حتی تمسخر بسیاری از افراد روبرو می‌شوند.

بااین‌‌حال، هنوز هم عبارت «بلاک چین» در این میان وجود دارد و همچون پوسته‌ای است که در قالب مطالب مختلفِ منتشر شده در رسانه‌ها زنده نگه داشته می‌شود که البته به خودی خود، معنای چندانی ندارد.

از عبارت «بلاک چین» برای اشاره به پروژه‌ها، ساختارها و نیز پایگاه‌های داده‌ای که هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند استفاده می‌شود. به‌همین‌دلیل، تلاش برای تعریف آن در نهایت به شکست می‌انجامد.

حال بیایید به بررسی آغاز شکل‌گیری عبارت «بلاک چین» و اقدام درستی که باید در قبال آن در پیش بگیریم، بپردازیم.

بلاک چین اصلا از کجا آمده است؟

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

در بسیاری از مطالب درباره تاریخچه «بلاک چین» آمده که این واژه اولین بار توسط ساتوشی ناکاموتو به کار برده شده و خود او اولین شبکه بلاک چین را ایجاد کرده است.

اما این مطلب به‌هیچ‌وجه واقعیت ندارد.

ناکاموتو هرگز شبکه بیت کوین را بلاک چین نخواند، بلکه آن را «زنجیره مبتنی بر هش اثبات کار» (chain of hash-based proof-of-work) و «زنجیره‌ای از بلوک‌ها» (chain of blocks) خواند. حتی در یکی از توضیحات در کد اصلی بیت کوین، از عبارت «زنجیره زمان» یا همان «تایم‌ چین» (timechain) استفاده شده است.

به همین دلیل اگر بخواهیم به گفته واقعی ناکاموتو وفادار باشیم، باید از عبارتی نظیر «تایم‌چین‌های شرکتی» و یا «رهگیری توت‌ فرنگی بر بستر تایم‌چین» استفاده کنیم!

ناکاموتو خیلی سعی کرد بر این نکته تأکید کند که این زنجیره در واقع مجموعه‌ای از گواه‌های اثبات کار است که هر کدام از طریق هش به مجموعه قبلی متصل است. گواه اثبات کار، جزئی اساسی و جدایی‌ناپذیر برای این مفهوم است.

هر کسی که بخواهد بلوکی را پیشنهاد دهد، باید بر روی آن کار کرده باشد. همین ویژگی است که به شبکه امکان مقاومت در برابر حملات سیبیل (Sybil) را می‌دهد و زمینه را برای توافق (بر سر طولانی‌ترین زنجیره تحت مقررات مشخص شبکه) آن هم بدون نظارت یک میانجی واحد فراهم می‌کند.

ساختار داده و وجود هش‌های مربوط به بلوک‌های قبلی این اطمینان را می‌دهد که جزئیات قبلی نیز حفظ شده و پایگاه‌داده یکنواخت است. قرار گرفتن یک کپی از پایگاه‌داده بر روی هر گره از شبکه این اطمینان را می‌دهد که امکان از کارانداختن یا دستکاری در شبکه و محتویات پایگاه‌ داده از بین می‌رود.

این سیستم با در نظر گرفتن شرایطی خصمانه در دنیای امروز طراحی شده است. برخی دولت‌ها در گذشته تلاش‌های صورت گرفته برای راه‌اندازی پول الکترونیکی را سرکوب کردند. بی‌تردید اگر حکومت‌ها از توانایی لازم برخوردار بودند، با بیت ‌کوین نیز چنین رفتاری می‌کردند.

به‌همین‌دلیل، این شبکه با در نظر گرفتن این شرایط طراحی شده است. واقعیت این است که ناکاموتو شاید اولین شبکه محبوب و گسترده را با استفاده از ساختار لیست‌های به‌هم‌پیوسته راه‌اندازی کرده باشد، اما این شبکه، در نوع خودش اولین نبوده است. نوآوری ناکاموتو این بود که امکان اضافه کردن داده‌های جدید را از طریق توان پردازشی رایانه‌ها به فهرست‌های به‌هم‌پیوسته فراهم کرد.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

آیا این مفهوم هیچ شباهتی به آنچه بلاک چین‌های شرکتی انجام می‌دهد دارد؟ بی‌تردید خیر.

هیچ سازمان مخوفی وجود ندارد که هدفش دستکاری در داده‌های مربوط به حمل توت‌ فرنگی از مزرعه به سفره مشتریان باشد که بخواهد در بلاک چین زنجیره تأمین آی‌بی‌ام دستکاری کند. به‌همین‌دلیل، بلاک چین آی‌بی‌ام لازم نیست بر اساس همان استانداردهایی که شبکه بیت کوین بر آن استوار است طراحی شود.

داده‌هایی که بر روی بلاک چین‌های شرکتی ذخیره می‌شود، لازم نیست بر اساس الگوی اجماع مورد نظر ناکاموتو مورد حفاظت قرار گیرد. همچنین هیچ نیازی به تأیید‌کنندگانی از سراسر دنیا نیست. کافی است این اطلاعات بین چند سازمان مورد اعتماد و یا یک کنسرسیوم از طرف‌های ذی‌نفع به اشتراک گذاشته شود و هر کدام نقش یک گره را ایفا کنند.

در صورتی که دوست دارید درباره دلایل ناکامی بلاک چین‌های خصوصی بیشتر بدانید، توصیه می‌کنم مطلبی را که توسط یک مشاور بلاک چین سازمانی نوشته شده مطالعه کنید.

چرا این عبارت این قدر محبوب شده است؟

به‌نظر می‌رسد افراد با مشاهده موفقیت بیت کوین (که آن هم تا حدی به خاطر شکل خاص پایگاه‌داده‌اش بوده) می‌خواهند این الگو را به امور دیگر تعمیم دهند و کاربردهای دیگری برای آن تعریف کنند.

حتی هال فینی (Hal Finney) که یکی از اولین توسعه‌دهندگان بیت کوین به شمار می‌رود هم با شوق درباره اهمیت بهره‌گیری از ساختار نامتمرکز شبکه بیت کوین صحبت کرده است. او در این باره گفته است:

این امکان وجود دارد که بتوانیم ساختار شبکه بیت کوین را تجزیه کنیم و از ایده جدید و کلیدی آن که همان پایگاه‌داده غیرمتمرکز، جهانی و غیرقابل‌بازگشت است استفاده کنیم. این قابلیت می‌تواند برای سایر مقاصد نیز کاربرد داشته باشد. در این صورت، استفاده از این ساختار برای ذخیره داده‌های مربوط به تراکنش‌های مالی، صرفا یک استفاده جانبی خواهد بود و این فناوری به الگویی جامع تبدیل می‌شود.

اما تا جایی که می‌دانیم، این سیستم‌ها فقط وقتی می‌توانند به‌خوبی به فعالیت ادامه دهند که پاداشی درونی برای آنها تعریف شده باشد. به کلامی دیگر، پاداشی در قالب توکنِ خودِ شبکه به کاربرانی که در فرآیند تأیید اعتبار تراکنش‌ها مشارکت می‌کنند، پرداخت شود.

اگر به ماینرها پاداشی در قالب دلار داده شود، الزاما نمی‌تواند انگیزه‌ای برای استخراج روی طولانی‌ترین زنجیره داشته باشند. آنچه اهمیت دارد، تداوم حضور آنها برای کار بر روی طولانی‌ترین زنجیره است. اما بلاک چین‌های خصوصی، بسته یا شرکتی هیچ توکن داخلی ندارند و اینکه هیچ پاداشی را به تأییدکنندگان تراکنش‌ها نمی‌پردازند، زیرا چنین شبکه‌هایی باز و عمومی نیستند و در نتیجه در برابر حمله سیبیل مقاوم بوده و رفتار مورد نظر طراحان شبکه را به‌خوبی در گذر زمان اجرا می‌کنند.

بر این باورم که عبارت «بلاک چین» در این شبکه‌ها برای ایجاد جذابیت برای دیگران به کار می‌رود، زیرا بدون استفاده از گواه اثبات کار و یا تأیید جمعی تراکنش‌ها، این شبکه‌ها را می‌توان یک شبکه بیت کوین فاقد توکن و یا یک شبکه گران‌قیمت مقاوم در برابر سیبیل دانست.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

بیت کوین یک مفهوم برجسته‌ است که برای بیان بهتر پروژه‌های مشابهی که سرمایه‌گذاران و واحدهای تحقیق‌وتوسعه شرکت‌ها در ذهن دارند، به کار می‌رود.

آیا این امکان اصلا وجود داشت که شبکه ریپل بدون وجود بیت کوین شکل بگیرد؟ کوردا و هایپرلجر چطور؟ لایت کوین، اتریوم و عرضه اولیه سکه (ICO) چطور؟ آیا امکان پیدایش این پروژه‌ها وجود داشت؟ فکر می‌کنم در صورتی که بیت کوین نبود، هیچکدام از اینها هم وجود نداشتند. بیت کوین یک پروژه بسیار موفق است که برداشت‌های مختلفی را در اذهان مردم ایجاد کرده و این برداشت‌ها (درست یا نادرست) در قالب پروژه‌های متنوع نمود یافته‌اند.

به‌همین‌دلیل، نسبت به کسی که به دفعات از عبارت «بلاک چین» استفاده می‌کند (به‌ویژه اگر قصد متقاعد کردن دیگران به انجام کاری خاص را داشته باشد) مشکوک هستم. اگر کسی از این واژه (به‌خصوص در موقعیت‌هایی غیرفنی) بیش از اندازه استفاده کرد، احتمالا یکی از گزینه‌های زیر برایش صادق است:

• نیت خیری دارد، اما برای ساده‌تر صحبت‌کردن و خودداری از به‌کاربردن واژگان فنی، از این عبارت عام‌تر استفاده می‌کند.

• درک درستی از بلاک چین ندارد و به‌همین‌دلیل سعی می‌کند کمبود اطلاعات خود را با به‌کار‌بردن این عبارت جبران کند.

• قصد دارد خود را به عنوان کارشناس در حوزه‌ای خاص معرفی کند، درحالی‌که واقعا هیچ سررشته‌ای از اطلاعات فنی در آن ندارد.

به‌شدت بر این باورم که استفاده نادرست از این واژه به‌خاطر اشتیاق برخی افراد و شرکت‌ها برای ایجاد (و یا بازاریابی برای) سیستم‌هایی مشابه بیت‌کوین، ولی فاقد قابلیت‌های کلیدی آن صورت می‌گیرد. فراموش نکنید که بلاک چین بیت کوین فقط بخشی از بیت کوین است و اساس آن نیست.

بیت کوین و بلاک چین آن

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

به کار بردن عبارت «بیت‌ کوین» برای اشاره به «بلاک چین» همچون به‌کاربردن واژه «خودرو» به‌جای «حمل‌ مسافر» است. با اینکه حمل مسافر یکی از اساسی‌ترین قابلیت‌های هر خودرو است، اما بیانگر کلیت آن نیست. بلاک چین بخشی از شبکه بیت کوین است که برای اشاره به کل آن به کار می‌رود. البته این امر به‌خودی‌خود ایرادی ندارد. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که بگوییم بلاک چین اساس بیت کوین است و موفقیت بیت کوین فقط به‌خاطر بلاک چین بوده است.

بیت کوین بر فهرست‌های متصل به هم استوار است، اما درعین‌حال شبکه همتابه‌همتا (P2P) نیز جزو ارکان اساسی آن به شمار می‌رود. شبکه همتابه‌همتا (یک شبکه باز و بدون رهبر)، نظام پاداش درون شبکه‌ای، مقرراتی برای اجماع و الگوی گواه اثبات کار سبب می‌شود پیشنهاد دادن بلاک جعلی بسیار هزینه‌بر باشد. برای ایجاد یک بلاک جعلی در این شبکه نیاز به توان پردازشی بالا و یا انرژی بسیار زیاد داریم. به‌همین‌دلیل ایجاد بیت کوین جدید بسیار دشوار است، اما هر کسی به‌راحتی می‌تواند در تأیید آن مشارکت کند.

همه این قابلیت‌ها در کنار یکدیگر سبب ایجاد سیستمی با ویژگی‌های خاص می‌شود. این ویژگی‌ها عبارتند از: محدودیت (تعداد بیت کوین‌های قابل استخراج)، امکان حسابرسی، مقاومت در برابر جعل، توزیع به نسبت عادلانه، عدم انعطاف تقریبا بی‌نقص در عرضه (برخلاف بسیاری از بازارها، با افزایش تقاضا، عرضه بیت کوین جدید افزایش نمی‌یابد)، مشارکت آزاد (هیچ‌کسی نمی‌تواند مانع از فعالیت کاربر برای انتشار تراکنش‌ها شود) و غیره. همه این قابلیت‌ها سبب می‌شود بیت کوین به جایگاهی منحصربه‌فرد در برابر رقبایی نظیر پی پل و ویزا دست یابد. در واقع موارد ذکر شده بالا، مزیت‌های بیت کوین نسبت به رقبا هستند. بدون ماهیت همتابه‌همتا، همکاری متن باز، توسعه‌دهندگان داوطلب و از همه مهم‌تر، شیوه پیشنهاد بلوک اثبات کار، بیت کوین اصلا نمی‌توانست وجود داشته باشد.

نمودار زیر که توسط دیوید پوئل (David Puell) و بر اساس ایده پیر روچارد (Pierre Rochard) طراحی‌شده، می‌کوشد ماهیت واقعی بیت کوین را نشان دهد. دقت داشته باشید که زنجیره بلاک‌ها با اینکه نقشی مهم در عملکرد شبکه بیت کوین دارند، به تنهایی کافی نیستند. بیت کوین بر مولفه‌های دیگری نیز تکیه دارد.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

نمی‌توانم دقیقا به شما بگویم که اساس بیت کوین چیست. اما تردیدی نیست که محدودکردن بیت کوین به زنجیره‌ای از بلاک‌ها، نگاهی کوته‌بینانه است. بلاک چین روح بیت کوین نیست. اما اگر بلاک چین را از بیت کوین خارج کنید، این شبکه تقریبا چیزی نخواهد داشت.

چرا در برابر استفاده از واژه «بلاک چین» بایستیم؟

فکر می‌کنم ترسیم یک چارچوب مفهومی بهتر به درک بهتر موضوع کمک می‌کند. جورج اورول (George Orwell)، نویسنده مشهور انگلیسی، بر این باور بود که کلمات به‌صورت‌مستقیم بر شیوه نگاه ما به دنیا تأثیر می‌گذارند. او حتی به این نکته اشاره کرد که حذف کلمات می‌تواند به از بین رفتن موضوع استفاده از آنها بی‌انجامد.

توضیح مترجم: جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ برای اولین بار عبارت «گفتارنو» (newspeak) را مطرح کرد. حکومت اینگساک (IngSoc) که یک حکومت تمامیت‌خواه در یک سرزمین خیالی به نام اوشیانا بود، شیوه‌ای جدید از گفتار را با نام «گفتارنو» ایجاد کرد و مورد استفاده قرار داد. در گفتارنو، واژگانی که با جها‌ن‌بینی و ارزش‌های اینگساک در تضاد بود حذف می‌شد. گفتارنو در برابر گفتارکهن (Oldspeak) قرار داشت که از سوی حاکمیت به عنوان زبانی منحرف شناخته می‌شد.

جورج اورول نوشته است:

هدف از گفتارنو فقط ایجاد واسطه‌ای برای بیان دیدگاه‌ها و عادت‌های ذهنی وفاداران به اینگساک نبود، بلکه این الگو می‌خواست همه حالت‌های فکری دیگر را از بین ببرد. هدف تعیین‌شده این بود که وقتی همه از گفتارنو استفاده کردند و گفتارکهن یا همان تفکر  اهریمنی- که از اصول بنیادین اینگسوک متفاوت بود- کاملا منسوخ شد، امکان فکرکردن به چیزی به جز اصول تعیین‌شده، حداقل تا جایی که تفکر به کلمات وابسته است، از بین برود.

بر اساس نظر جورج اورول، اگر کلمه «آزادی» به‌صورت عمومی مورد استفاده قرار نگیرد، اشتیاق برای آزادی نیز از بین می‌رود. اورول به‌شدت بر این باور بود که واژگان غیردقیق نشانگر تفکر مغشوش و غیرشفاف است که از آن برای بی‌اعتنا ساختن خواننده نه‌چندان زیرک به محتوایی فاقد پشتوانه استفاده می‌شود.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

جورج اورول

منظورم این است که بالابردن جایگاه لیست‌های به‌هم‌پیوسته به مقام والایی که «بلاک چین» این روزها یافته، در واقع نوعی افراط و بزرگ‌نمایی بی‌دلیل است. بیان اینکه بیت کوین فقط یک بلاک چین است و یا اینکه بیت کوین منشا شکل‌گیری بلاک چین است، نیز نوعی ضربه‌زدن به اعتبار بیت کوین به شمار می‌رود.

تلاش برای جاانداختن بیت کوین در گفتمان عامه مردم موجب می‌شود این واژه معنای دقیق خود را از دست بدهد. امروزه واژه «بلاک چین» دیگر اهمیت چشمگیر نوآوری ایجاد شده (یعنی یک سیستم مالی با کمترین اعتماد در‌ آن) را کمتر در خود دارد و در عوض، مفاهیم دیگری (خواه واقعی و خواه تخیلی) نظیر مدیریت زنجیره تأمین شرکت‌ها با آن عجین شده است.

برای ادامه مسیر باید روراست باشیم!

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

درخواست من از شرکت‌هایی که شبکه بلاک چین خصوصی دارند: درباره چیزی که ایجاد کرده‌اید روراست باشید. اگر پایگاه‌داده‌ای دارید که توسط یک کنسرسیوم از سازمان‌های مشخص مدیریت می‌شود، ادعا نکنید که این شبکه دارای قابلیت‌هایی است که آن را در برابر عوامل تهدید‌کننده حفط می‌کند. فرض کنید اصلا بیت کوین وجود نداشت. در این صورت، با چه زبانی، این شبکه را به مشتریان توضیح می‌دادید؟

بگذارید بلاک چین برای شبکه‌های عمومی باشد. قرار نیست شما با آنها رقابت کنید. سیستم‌ شما اهدافی کاملا متفاوت را دنبال می‌کند. اگر همچنان می‌خواهید نام «بلاک چین» را روی شبکه‌تان قرار دهید، توصیه می‌کنم مراقب آنچه «بلاک چین» می‌خوانید باشید و حتما به تمایزهای بین شبکه‌تان با بلاک چین‌های باز و عمومی دقت کنید.

درخواست من از کارشناسان علوم رایانه: دست از مسخره‌کردن افراد غیرفنی به‌خاطر استفاده از واژه «بلاک چین» بردارید. واقعیت این است که از یک نکته مهم غافلید و آن اینکه منظور مردم از بلاک چین، ساختار داده‌ای آن نیست. «بلاک چین» متاسفانه یا خوشبختانه (و به نظر خودم متاسفانه) به واژه‌ای عمومی تبدیل شده که برای اشاره به یک سیستم کلی – اعم از اقتصادی و اجتماعی – به کار می‌رود و نه ساختار فنی آن.

درخواست من از مسئولان قانون‌گذار: سعی نکنید «بلاک چین» را تعریف کرده و یا مقرراتی برای آن وضع کنید. در نهایت در این کار شکست می‌خورید و دلیلش این است که عبارت «بلاک چین» آن قدر معنای گسترده‌ای یافته که تعریف آن ناممکن شده است. یک تعریف باید مشخص و سودمند باشد و درعین‌حال، آن قدر کلی باشد که بتواند همه اجزا را در بر بگیرد. واژه «بلاک چین» بیش از اندازه کلی است و تعریفش امکان‌پذیر نیست.

در مقابل، به فکر تمرکززدایی باشید. دقت داشته باشید که قانون‌گذاری برای ارزهای دیجیتال احتمالا نتواند برخی از توکن‌های دارای پشتوانه و نیز بلاک چین‌های خصوصی را در برگیرد. بلاک چین‌های خصوصی یا شرکتی با بلاک چین بیت کوین متفاوت هستند. اینها هیچ وجه اشتراکی ندارند.

درخواست من از بقیه: لطفا برای مقابله با استفاده از واژه «بلاک چین» در موقعیت‌های مختلف به من کمک کنید. بیایید عبارت‌هایی جدیدی را ایجاد کنیم که مشخص و کاربردی باشند و به‌خوبی به موضوع مورد نظر اشاره کنند. مدتی است از عبارت «بلاک چین عمومی» برای توصیف شبکه‌های باز و بدون نیاز به مجوز نظیر بیت کوین و اتریوم استفاده می‌کنم. اما دوست دارم عبارتی دیگر را برای این موضوع بیابم که واژه «بلاک چین» در آن نباشد.

اگر همچنان اصرار به استفاده از این کلمه دارید، بد نیست توصیفی که پیتر تاد (Peter Todd) از آن دارد را هم بشنوید. پیتر تاد می‌گوید:

یک بلاک چین، زنجیره‌ای از بلاک‌هاست.

استفاده از آن به‌شکل کوتاه و مستقیم سبب می‌شود از وزن مفهومی آن کاسته شود و نتوان به توانایی شگفت‌انگیزش برای ایجاد سیستمی یکدست و در دسترس اشاره کرد. هر قدر تعریف‌تان از «بلاک چین» صادقانه‌تر و روراست‌تر باشد، با تصویری که در رسانه‌ها از آن ترسیم می‌شود بیشتر فاصله خواهد داشت.

بلاک چین در تعریف پیتر تاد صرفا راهی برای سازماندهی داده‌ها است. این تعریف با تعریفی که امروزه در ذهن بسیاری از افراد از بلاک چین وجود دارد، بسیار متفاوت است.

اگر دوست دارید درباره سیستم‌های مختلفی که هر کدام بخشی از قابلیت‌های بلاک چین را در خود دارند بیشتر آشنا شوید، توصیه می‌کنم «سیستم‌های فناوری دفتر کل توزیع شده: یک چارچوب مفهومی» را مطالعه کنید. این مطالعه یک تحقیق بین‌رشته‌ای است که توسط پژوهشگران و اساتید دانشگاه و تحت نظارت مرکز مالی جایگزین کمبریج منتشر شده است.

خودم در چند استارتاپ بلاک چین سرمایه‌گذاری کرده‌ام. اما این ربطی به موارد ذکر شده بالا ندارد. این واژه آن‌قدر گسترش یافته که ما هم به‌راحتی از آن استفاده می‌کنیم. اما خیلی دوست داریم دیگر از آن استفاده نکنیم. واژه «بلاک چین» مفاهیم متمایز و متناقض زیادی را در خود دارد که برخی از آنها برایمان خوشایند و برخی دیگر ناخوشایند است.

فکر می‌کنم اگر ۵ تا ۱۰ سال آینده به وضعیت این روزهایمان و استفاده وسیع از واژه «بلاک چین» نگاه کنیم، کمی خجالت‌زده شویم! درست همان‌طور که عبارت «گشت‌وگذار در وب جهان گستر» و «بزرگراه اطلاعات» این روزها برایمان عجیب و خنده‌دار است! هدف این مقاله، درخواست از همه برای مشارکت به‌منظور یافتن عبارتی جایگزین است. پس شما هم به ما کمک کنید!

منبع: medium

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

به گفته ویتالیک بوترین، خالق اتریوم، قیمت بالای اتر (ETH) برای امنیت شبکه و توسعه گسترده‌تر اکوسیستم حائز اهمیت است. بوترین این سخنان را روز 20 مارس (29 اسفند) در گفتگو با لارا شین در برنامه‌ای با محوریت ارزهای دیجیتال به نام آن‌چیند (Unchained) بیان کرد که به میزبانی دپارتمان روزنامه‌نگاری دانشگاه کلمبیا و به صورت پخش زنده انجام شد.

ویتالیک بوترین در پاسخ به سوال شین که آیا طراحان پروتکل و رهبران پروژه باید بر روی قیمت ارزهای دیجیتال تمرکز داشته باشند یا خیر، به سخنرانی اخیرش درباره پروژه اتریوم اشاره کرد که در آن به طور صریح به اهمیت نقش ارزش دارایی‌ها پرداخته بود.

بخشی از آن سیگنال معکوسی بود تا خودمان [اتریوم] را از دیگر پروژه‌هایی که به دنبال پامپ و رویای دادن لامبورگینی بودند، جدا سازیم. اما بخشی از آن نیز برای کاهش خطرات قانونی بود تا اساساً پروژه را از دید قانون‌گذاران حوزه مالی دور نگه داریم.

ویتالیک در این باره افزود که قانون‌گذاران با فضای ارزهای دیجیتال و پروژه‌های بلاک چینی آشنایی زیادی پیدا کرده‌اند و از این رو اگر مردم هم مدعی شوند که قیمت برای آن‌ها فاکتور مهمی نیست، آن‌ها به دنبال بررسی این ادعا خواهند بود. بوترین در راستای دیدگاهش دو مورد را برای ارزش دارایی‌های مستحکم متذکر شد:

می‌توانم به شما بگویم که چرا بالا بودن قیمت نسبت به پایین بودن آن یک امر خوشایند و مثبت است. یکی از آن‌ها به امنیت برمی‌گردد. اگر قیمت‌ها به صفر نزدیک شود، شبکه نیز نمی‌تواند امنیت خود را حفظ کند. این هم در اثبات کار و هم اثبات سهام صادق است.

دلیل دوم او به این واقعیت اشاره داشت که سازندگان و شرکت‌کنندگان در پروژه‌های اکوسیستم ارزهای دیجیتال علاقه دارند تا سهمی از توکن داشته باشند و با شناخته شدن به عنوان سهامداری که دید مثبتی از جهت تامین مالی در آینده دارد، بر روی توسعه فعالیت‌هایش تمرکز خواهد کرد؛ البته اگر قیمت‌ یک دارایی بالا باقی بماند.

در ادامه گفته‌های بوترین، از بینندگان برنامه سوال شد که «آیا توسعه‌دهندگان اتریوم به اندازه کافی بر روی قیمت اتریوم تمرکز داشته‌اند؟». 38 درصد در پاسخ به این سوال گزینه «اهمیتی ندارد»، 23 درصد گزینه «نمی‌دانم»، 21 درصد گزینه «بله» و در نهایت 19 درصد گزینه «خیر» را انتخاب کردند.

ویتالیک بوترین: قیمت بالای اتریوم موجب امنیت و بهبود توسعه آن می‌شود

به رغم نظراتی که بینندگان درباره این سوال ابراز داشتند، بوترین در پاسخ به نقش توسعه‌دهندگان اظهار داشت که آن‌ها وظایفی دارند تا توسعه‌دهندگان را از کارهای احمقانه‌ای که می‌تواند سبب سقوط قیمت تا صفر شود، باز دارند که برای مثال غرق کردن بازار در سکه‌های جدید ایجاد شده یکی از آن اقدامات احمقانه محسوب می‌شود.

در سخنرانی اخیر در کنفرانس توکن 2049 هنگ‌کنگ، بوترین درباره اینکه برنامه‌های بلاک چینی خارج از حوزه مالی راه سختی برای مطرح شدن دارند، بحث کرد. او در این باره اشاره داشت که حوزه مالی به طور واقع‌بینانه‌ای اولین کاربردهای بلاک چینی را برای پذیرش در سطح گسترده‌ای به خود خواهد دید.

منبع: cointelegraph

ویتالیک بوترین: قیمت بالای اتریوم موجب امنیت و بهبود توسعه آن می‌شود

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

چندی پیش با فرارسیدن دهمین سالگرد ایجاد بلاک «جنسیس» بار دیگر به یاد جمله‌ای رمزگذاری‌شده از ساتوشی ناکاموتو، خالق بیت کوین، افتادیم که در این بلاک قرارگرفته بود:

روزنامه تایم سوم ژانویه ۲۰۰۹: رئیس خزانه‌داری در آستانه دومین کمک مالی برای نجات بانک‌ها

امروز، سونامی بدهی‌ها (Debt) به حدی رسیده که جهان هیچ‌گاه در طول تاریخ این میزان از قرض را به خود ندیده است. مسئله اصلی‌تر اینجاست که این بدهی‌ها تنها به بانک‌ها مربوط نمی‌شوند و تمام مستقرضین را در بر می‌گیرد. از وام‌های دانشجویی گرفته تا اوراق بهادار دولتی، دنیا در اعطا و دریافت وام‌ غرق شده است.

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

سرمایه‌گذاران با سرمایه‌های هنگفت نیز به دنبال اعطای وام‌های غیرمتعارفی هستند که بتوان به‌وسیله آنها به سود بیشتری رسید. محصول این تب‌وتاب وام‌ها نیز به سونامی‌ دویست و پنجاه تریلیون دلاری بدل شده است. مقداری که دنیا هیچ‌گاه شبیه به آن را تجربه نکرده و نسبت به دو دهه پیش با رشد سه برابری مواجه گشته است.

این بار اما، بدهکاران اصلی، بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا هستند. بر اساس داده‌های «سیتی گروپ»، که بخش آمار موسسه اقتصاد جهانی است، ایالات‌متحده، حوزه یورو و ژاپن، در فهرست بزرگ‌ترین بدهکاران دنیا قرارگرفته‌اند و به‌تنهایی مسئول دو سوم بدهی‌های داخلی، سه چهارم بدهی‌های تجاری و نزدیک به هشتاد درصد بدهی‌های دولتی هستند. 

چگونه به این مرحله رسیدیم؟

وام و بدهی به‌خودی‌خود، نیمه‌خالی لیوان اقتصاد نیستند. می‌توان گفت که افزایش میزان قروض در گرو افزایش رشد اقتصادی است و به رشد اقتصادی کمک می‌کند. در ارتباط با هر شخص وام‌گیرنده، یک اعطاکننده وجود دارد که وام یا اوراق بهادارش به‌عنوان یک دارایی در ترازنامه‌هایش ثبت می‌شود.

اما این رابطه پیچیده میان وام‌گیرنده و اعطاکننده را می‌توان از اصلی‌ترین دلیل نگرانی دانست. همان‌طور که اقتصاد جهانی به ما نشان می‌دهد، نرخ سود به آهستگی در حال افزایش است، گیرندگان وام نیز ممکن است توان بازپرداخت بدهی‌های خود را نداشته باشند. همین مسئله می‌تواند باعث نادیده گرفتن بخشی از این بدهی‌ها توسط اعطاکنندگان شود، درنتیجه تعداد بسیار زیادی از وام‌های بی‌نتیجه و بدون برگشت در این میان باقی می‌مانند. قروضی از دارایی‌های مضطر که رفته‌رفته به بدهی‌های مضطر تبدیل می‌شوند که خود درنتیجه بحران اقتصادی پیشین ایجادشده‌اند.

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

از صنعت بانکداری سایه (Shadow Banking) چین، با حجم بالای وام‌هایی که خارج از ترازنامه‌ها گزارش های مالی اعطا می‌شود تا پدیده‌ای که قرض‌گیری بازار نام دارد، همچنان حجم بسیاری از دریافت وام دیده می‌شوند که آزمایش نشده و نمی‌توان از کارکرد آماری آن اطمینان حاصل نمود. حالا و با به‌کارگیری سیاست‌های «پول آسان» که توسط بانک‌های مرکزی به اجرا گذاشته می‌شوند، این حجم‌های گسترده از قروض اولین آزمایش فشار خود را در دنیای واقعی و با شرایط واقعی تجربه خواهند کرد. 

از طرفی روبه‌رو شدن با قدرتی دو چندان از سکون رشد اقتصادی و ثابت ماندن نرخ سود، وجود شبحی از یک بحران قرضی دیگر و از طرف دیگر پایین آمدن قیمت نفت، باعث شده تا امید به بهبود شرایط کم رنگ‌تر از گذشته باشد. چراکه بحران‌های مالی در بازارهای خریدوفروش اعتبار ایجاد می‌شوند و پیش‌تر سرمایه‌گذاران و اقتصاددان‌ها به‌کرات و به‌وضوح نسبت به افزایش میران قروض هشدار داده بودند.

وام‌ها و قروض را می‌توان به‌عنوان یک شمشیر دو لبه در نظر گرفت. چراکه می‌توان آنها را به‌عنوان ابزاری برای تغذیه کسب‌وکارها و دولت‌هایی که نیاز به سرمایه‌گذاری و ساخت بستر دارند به کار برد و موجب رشد شد، در طرف دیگر سکه اما، قروض انباشته و زیاد از حد در پروژه‌های بلااستفاده و بسترهایی که لزومی برای ایجاد آنها نبوده، می‌تواند به ابزاری بدل گردد که موجبات غرق شدن اقتصاد را مهیا نماید و دولت‌ها و بانک‌های مرکزی را با رکود روبه‌رو سازد.

مدرک محکمی وجود ندارد که بتوان به‌وسیله آن به طور قطعی اعلام کرد، قروضی که از بحران اقتصادی پیشین باقی‌مانده‌اند در بخش‌های مهم و حیاتی به‌کار گرفته نشده‌اند. از تجارت‌های گسترده تا ولخرجی‌هایی که به‌واسطه این وام‌ها از سوی خریداران صورت گرفته، تا پروژه‌های در چین که به معنای واقعی بلااستفاده بوده‌اند، نمی‌توان این برداشت را داشت که اعطا و دریافت وام باعث پیشرفت و افزایش سرمایه شده است.

اگر بخواهیم نمک بر این زخم بپاشیم، باید بگوییم بدهی‌های دولتی پس از اعطای وام‌های خصوصی که در انتهای بحران اقتصادی پیشین رخ‌داده‌اند، با افزایش مواجه شده و همین مسئله موجبات بهره‌مندی از قدرت را فراهم نموده‌ است. ولی وقتی ملخ قصه ما بالاخره به دام می‌افتد، چه کسی برای پرداخت طلب کسانی که وام می‌دهند، پا پیش خواهد گذاشت؟

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

در این میان برخی مفسرین اقتصادی و سرمایه‌گذاران بر این عقیده‌اند که دولت‌هایی که اقتصادی توسعه‌یافته دارند، منابع نامحدودی نیز برای گسترش اعطای وام در اختیاردارند. گای لیباس (Guy LeBas)، متخصص درآمدهای ثابت شرکت «جنی مونتگومری اسکات» بر این عقیده است که:

کسری بودجه سال 2018 ایالات‌متحده به‌تنهایی به ما این مسئله را می‌آموزد که اقتصادهای توسعه‌یافته فضای بسیاری را برای ایجاد بدهی، بدون نتایج قابل تأملی در اختیار دارند.

این صحبت ازآن‌جهت جالب است که با نظر «جان لاو»، فعال اقتصادی فنلاندی که به قتل نیز محکوم‌شده، هم سو است. لاو همان فردی است که اولین حباب بازار دنیا را در بحبوحه انقلاب فرانسه ایجاد کرد.

به نظر من، یک شاهزاده موفق که بداند چگونه باید حکمرانی کند، می‌تواند اعتبارات خود را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر کند و سرمایه‌های موردنیاز خود را با نرخ بهره کمتری نسبت به شاهزاده‌ای که به اختیارات خود بسنده می‌کند، تأمین نماید. 

در اعتبارات (سرمایه‌ها)، به‌مانند نیروهای نظامی و سیستم‌های قانون‌گذاری، قدرت باید بر یک فرد متمرکز باشد.

این مسئله که در کشورهای ثروتمند، می‌توان بدون در نظر گرفتن نتیجه‌هایی که در آینده رخ خواهند داد وام گرفت، یکی از خشن‌ترین و چشمگیرترین تحولاتی بود که در قرن هجدهم، فرانسه با آن روبه‌رو شد. و این تنها به دولتی که اقدام به ادامه روال اخذ وام می‌کرد ختم نمی‌شد و کسب و کارها نیز تحت تأثیر چنین اقداماتی قرار می‌گرفتند.

در ایالات‌متحده آمریکا نرخ سود بسیار پایین، این موضوع باعث شده تا اخذ وام توسط کسب‌وکارها به مبلغی معادل 46 درصد تولید ناخالص ملی برسد و این آماری است که از سوی نهادهای فدرال آماری اعلام‌شده است. این در حالی است که کاهش مالیات توسط دولت ترامپ باعث شده تا شرایط درآمدها بهبود یابد، اما نشانه‌هایی نیز وجود دارند که این اقدام محرکانه، در حال از دست دادن تأثیرات خود است. ارتباط میان بالا رفتن میزان بدهی‌های تجاری با درآمدها باعث شده تا اوراق بهادار تجاری به سطح بسیار پایینی از درجه‌های سرمایه‌گذاری برسند، این مسئله بدان معناست که هرگونه ضربه ناگهانی به اقتصادی گسترده‌تر می‌تواند باعث سراشیبی‌های پراکنده و حذف بدهی‌های مشکوک الوصولی شوند که درنهایت به زیان ختم می‌شوند.

 پدید آمدن بازارها یا بحران؟

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

اینجاست که مشکل بدهی‌های بازار نوظهور خود را نشان می‌دهد. در جستجوی سوددهی بیشتر، سرمایه‌گذاران به سمت بازارهای نوظهور سوق پیدا می‌کنند تا بتوانند در آنجا سرمایه‌های لازم برای رشد و توسعه خود را پیدا کنند. چین را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین کشورها دانست که بدون حساب‌وکتاب وام می‌گیرد تا به این وسیله بتواند پروژه‌های زیرساختی خود را تأمین سرمایه نماید و در دل صحراهایش شهر بسازد. تنها در سال جاری، اقتصادهای نوظهور ملزم به کاهش یا تغییر در نوع بدهی‌هایی هستند که مبلغ آنها نزدیک به دو تریلیون دلار می‌رسد و در میان با سخت‌گیرانه‌تر شدن سیاست‌های مالی در ایالات‌متحده و دیگر اقتصادهای توسعه‌یافته، افزایش قیمت دلار، بازارهای نوظهور خیلی زود به این نتیجه می‌رسند که این بدهی‌ها برایشان بسیار گران‌تر تمام خواهد شد.

جهان به‌عنوان یک کل، حالا به سمت قلمرویی یکسان حرکت می‌کند که در آن با نرخ صفر درصد مواجه خواهد شد که نمونه آن را تابه‌حال ندیده و به طبع آن راه خروج از آن را نیز یاد نگرفته است.

بااین‌حال تأثیر چنین اتفاقی بر بخش نوپای ارزهای دیجیتال، مشخص نیست. 

در سال 2008، وقتی‌که هنوز جوهر وایت‌پیپر بیت کوین خشک نشده بود، ساتوشی ناکاموتو درست در روزهای پس از آغاز بحران اقتصادی، اقدام به انتشار آن نمود. عده کمی، خارج از جنبش سایبرپانک ها از بیت کوین و بلاک جنسیس شنیده بودند، بلاکی که تا سوم ژانویه سال 2009 هنوز استخراج‌نشده بود. در کشورهایی نظیر ونزوئلا و زیمباوه دیدیم که چگونه بیت کوین ضمیمه و گاهی اوقات جایگزین ارزهای دچار ابر تورم‌ شد.

مفسرین بسیاری بر این عقیده‌اند که در کشورهای ثروتمندی مانند ایالات‌متحده آمریکا، نمی‌توان استفاده‌ای برای ارزهای دیجیتال پیدا کرد، چراکه دلار به‌خودی‌خود دارای ثبات و قدرتی مناسب است و مؤسسات مالی این کشور نیز از قدرت مناسبی برخوردارند. البته در دو سال فعالیت دولت ترامپ این فرضیه نیز زیر سؤال رفته است، اما آیا می‌توان بحران بدهی جهانی را به‌عنوان بلندپروازی برای بیت کوین و دیگر ارزهای دیجیتال در نظر گرفت؟

ارزهای دیجیتال به‌عنوان یک پناهگاه امن

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

به همان اندازه که دوست دارم جوابی قاطع و واضح برای این سوال شما داشته باشم، به همان اندازه نیز پیچیدگی‌های پیرامون آن باعث می‌شود تا از پاسخ دادن به آن ناتوان بمانم.

در دوره‌ای میان سال‌های 2016 و اوایل سال 2018، سیاست‌های دولت ترامپ در ارتباط با وعده‌های کاهش مالیات و ساده‌تر کردن قوانین برای بسیاری از صنایع باعث شد تا بازارهای بورس نیویورک تا هنگ کنگ و تمام واسطه‌های بین آنها با تغییراتی روبه‌رو شوند. طبیعتاً بخشی از این اقدام منفی باعث شد تا بازارهای سهام به سمت یک قمار سوداگرانه متمایل شوند، مسئله‌ای که در آن زمان ICO ها بودند و ما را به یاد حباب دات کام می‌انداختند.

اما همان‌طور که در چهارماهه دوم سال 2018، شرایط بازار رو به تغییر گذاشت، این فرصت برای این واقعیت مهیا شد که ICO ها را نمی‌توان به‌عنوان یک سرمایه کوتاه یا میان‌مدت طبقه‌بندی کرد و باوجود تعدد در میزان این ICO ها، تنها قیمت آنها بالاتر می‌رفت و درنهایت بیشترشان بدون نتیجه باقی می‌ماندند و از همین رو سرمایه‌گذاران رفته‌رفته علاقه خود را نسبت به آنها از دست دادند. اما در وضعیتی که نقدینگی در بازارهای جهانی در حال کمرنگ‌ شدن است، سرمایه‌گذاران به دنبال پیدا کردن منطقه‌ای هستند تا در هنگام وقوع نابسامانی‌های اقتصادی هم برایشان خزانه و هم حکم طلا را داشته باشد.

اگر یک بحران بدهی جهانی باعث ضربه زدن به ثبات مالی بازارهای توسعه‌یافته مانند ایالات‌متحده، ژاپن یا حوزه یورو شود، این خزانه‌های امن دیگر عملکردی مانند گذشته را نخواهند داشت و سرمایه‌گذاران را وادار می‌کنند تا به سمت طلا بروند. کاری که در حال حاضر توسط سرمایه‌گذاران صورت می‌گیرد و موجب افزایش قیمت طلا شده تا حدی که قیمت این فلز به بیشترین میزان در شش ماهه اخیر رسیده است.

اما در مورد بیت کوین چطور؟ بیت کوینی که شباهت‌های بسیاری با این فلز گران‌بها دارد.

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

باوجود اینکه این سرمایه‌ها باعث بالا رفتن قیمت طلا تا حدود 1300 دلار شده‌اند، اما بیت کوین چنین حالتی را هنوز تجربه نکرده و درواقع حجم معاملات بیت کوین در واحد دلار با کاهش روبه‌رو شده است. مسئله‌ای که می‌توان آن را به وضوح مشاهده کرد این است که بر اساس بررسی بلاک چین بیت کوین، حجم تراکنش‌های روزانه بیت کوین با رشد ثابت در پایان سال گذشته و ابتدای سال جاری مواجه بوده است.

بنا بر مدارک تجربی و گفتگوهای من با شرکت‌های خانوادگی، حجم گسترده‌ای از «خرید» بیت کوین توسط سرمایه‌گذاران سازمانی در بستری خارج از صرافی‌های ارزهای دیجیتال صورت گرفته است.

همین مسئله را می‌توان دلیلی برای جلب‌توجه به سمت بازار دارایی‌های دیجیتال و کاهش حجم معاملات بیت کوین و همچنین افزایش میزان تراکنش‌های روزانه بیت کوین دانست. بیت کوین همچنان در قیمت 4000 هزار دلار در حال نوسان است اما بسیاری از سرمایه‌گذاران سازمانی همین ویژگی را به‌عنوان یک نکته مثبت در نظر می‌گیرند، چراکه این مسئله به آنها اجازه داده تا از ساخته دست ناکاموتو به‌عنوان یک نگرش کل‌نگر و جهانی استفاده نمایند. یکی از مدیرانی که علاقه‌ای به فاش شدن نامش نداشت در صحبت‌هایش با من اعلام کرد:

شما دوست ندارید آن مدیری باشید که روند را ندیده است. دوست دارید در پاسخ به سؤال یک ارباب‌رجوع که از شما می‌پرسد: «چرا حداقل سرمایه‌گذاری کوچکی در بیت کوین نکردید؟»، جوابی مناسب داشته باشید. این قبیل صحبت‌ها، چیزهایی نیستند که شما علاقه‌ای به انجامشان داشته باشید.

همان‌طور که شرکت‌های خانوادگی در آسیا، حالا با نسل‌های سوم یا چهارم فرزندانی که از خانواده‌های ثروتمند می‌آیند و آینده رشد اقتصادی آسیا را رقم می‌زنند در حال دست‌وپنجه نرم کردن هستند، مدیران این شرکت‌ها تمایل دارند تا به نسل هزاره و نسل زد نیز گزارش دهند.

قطعاً پای علاقه در میان است. چه این علاقه به ایجاد یک روند کمک کند و چه موفق به انجام این کار نشود. اما ازنقطه‌نظر مسائل سبد سهام، صد در صد علاقه‌ای مشخص نسبت به یک طرف وجود دارد و ازآن‌جهت که تنها بخشی از سبد دارایی را شامل می‌شود، اعداد قابل ملاحظه‌ای وجود ندارند. در ارتباط با دارایی‌های دیجیتال، پای خطراتی در میان است. 

باوجود سرازیری‌های بالقوه در ارتباط با اقتصادی جهانی، خطاهای احتمالی در سیاست‌های بانک‌های مرکزی و افزایش میزان بدهی‌های ایالات‌متحده و چین که موجب افزایش قیمت طلا می‌شود، در آینده مشخص خواهد شد که آیا می‌توان به سمت بیت کوین رفت یا خیر. اما شاید این مسئله موجب شود که سرمایه‌گذاران شجاع، حساب کوچکی بر روی بیت کوین بازنمایند. 

اوایل هفته جاری، بنا بر گزارش‌ها، تولید چین در مقابل شاخص‌های کلیدی تولید در ایتالیا (کشوری که خود در مردابی اقتصادی به سر می‌برد) و لهستان با تنزل روبه‌رو شده است و باوجود تزلزل شاخص‌های سهام، قیمت طلا بالاتر رفته و از طرفی دارایی‌های ETF رقم بالای 67 تن، تنها در این ماه، را به آنها اضافه می‌کند که از زمان ژوئن سال گذشته بی‌سابقه بوده است. 

به‌ویژه در زمان‌هایی که این عقیده وجود دارد که میان قیمت طلا و بیت کوین دارای همبستگی مثبت است، امکان یا عدم شکستن تمام مانع روانی 1300 دلاری توسط طلا را می‌توان یکی از شاخص‌هایی دانست که باید به آن توجه نمود.

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

توماس لی، از شرکت تحقیقاتی فاندسترت و یکی از حامیان مشهور بازار بیت کوین، عقیده دارد که ازنقطه‌نظر ذخیره ارزش، بیت کوین توانایی جایگزینی به‌عنوان طلا را داراست و برای این ادعای خود دلایلی را نیز مطرح می‌کند. می‌توان این‌گونه درصد نظر گرفت که در بطن سو مدیریت‌های ونزوئلا و زیمباوه، مردم به سمت بیت کوین بروند تا یک اقتصادی موازی را ایجاد نموده و شبه ارزی قدرتمند را ایجاد نمایند.  

اما در کوتاه‌مدت، هم بیت کوین و هم طلا، توانایی رسیدن به چنین کارایی را با این سرعت نخواهند داشت. روز پنج شنبه، رابرت کاپلان، رئیس بانک فدرال رزرو دالاس اعلام کرد که همان‌طور که بانک مرکزی به دنبال نتیجه تأثیرات ابهامات در ارتباط با رشد، تضعیف صنایع حساس به نرخ رشد و سخت‌تر شدن شرایط اقتصادی است، باید نرخ سود را متوقف نماید. وی در مصاحبه‌ای با بلومبرگ اعلام کرد:

تا وقتی‌که این مشکلات رفع نشده باشند، نباید هیچ اقدامی در ارتباط با نرخ سودها انجام دهیم. حال چه این کار بد و چه خوب باشد، ضروری است که این‌گونه پیش برویم.

هفته پیش را باوجود آمار دستمزدهای دسامبر می‌توان بسیار مهم در نظر گرفت. به‌علاوه در گزارش نهایی سال 2017 پیش‌بینی شده است که کارفرمایان آمریکایی 180 هزار شغل دیگر را به محدودیت 2.45 میلیون در افزایش سالانه اضافه می‌کنند که از سال 2015، بی‌سابقه بوده است. پیش بینی‌های ماهیانه نیز حاکی از کمترین میزان از ژانویه سال گذشته هستند و این مسئله می‌تواند بیانگر آن باشد که کسب‌وکارها نسبت به افزایش دستمزدها مقاومت نشان می‌دهند یا سرسختانه به دنبال ادامه رشد هستند.

سونامی بدهی‌ها که از تمام نمونه‌هایی که جهان به خود دیده بزرگ‌تر است، در چشم‌انداز اقتصاد جهانی خودنمایی می‌کند. شاید این موضوع توجیهی بر سرمایه‌گذاری بخشی از سرمایه‌های بسیار زیاد برخی شرکت‌های خانوادگی در عرصه ارزهای دیجیتال و به‌ویژه بیت کوین باشد. در یک سونامی هر جلیقه نجاتی اهمیت دارد.

منبع: medium

دنیا غرق در بدهی‌های سنگین؛ نقش ارزهای دیجیتال چیست؟

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

آرتور هیز، بنیان‌گذار و مدیر پلتفرم معاملات ارز دیجیتال بیتمکس پیش‌بینی کرده است که بیت کوین تا انتهای سال جاری میلادی به 10 هزار دلار خواهد رسید. هیز  پیش‌بینی خود را در روزنامه‌ای که روز 22 مارس (2 فروردین) منتشر شد، به اشتراک گذاشت.

طبق گفته‌های آرتور هیز، بازار ارزهای دیجیتال در اوایل سه ماهه انتهایی سال 2019 روند بهبود خود را آغاز خواهد کرد:

تغییر روند در سال 2019، به سختی اتفاق خواهد افتاد اما بازار [بیت کوین] بار دیگر به قیمت 10 هزار دلار خواهد رسید. این مانع روانی بسیار بزرگی است. برگشتن قیمت به 20 هزار دلار روند بهبود را تکمیل خواهد کرد. هرچند 11 ماه طول کشید تا قیمت از 1,000 دلار به 10 هزار دلار برسد، اما در کمتر از یک ماه از 10 هزار دلار به 20 هزار و سپس دوباره به 10,000 دلار برگشت.

در اوایل ماه مارس، بخش تحقیقات بیتمکس از یک خطای بالقوه در فول نود پریتی اتریوم خبر داد که به موجب آن نود پریتی با اینکه چند صدهزار بلاک از زنجیره اصلی جا می‌ماند، همگام شدن با بلاک چین را اعلام می‌کرد.

ارائه‌دهندگان گزارش مدعی شدند که این باگ می‌تواند توسط مهاجمی در برخی شرایط اجرا شده باشد اما وقوع این اتفاق بسیار نامحتمل است.

مدیر بیتمکس: در سال 2019 بیت کوین به 10000 دلار خواهد رسید

در ماه ژانویه نیز بیتمکس گزارشی منتشر کرد که بر اساس آن ارزش کل توکن‌های اختصاص یافته‌ به تیم‌های پروژه‌ای که بررسی شده بودند، از 24.2 میلیارد دلار در زمان عرضه هر توکن، به حدود 5 میلیارد دلار کاهش یافته بود.

بیتمکس در این گزارش اعلام کرد که بازار نزولی سال 2018 مسئول 54 درصد از این ضرر بوده است. همچنین 1.5 میلیارد دلار وجه انتقال یافته به آدرس‌های خارجی و برخی عوامل دیگر نیز ارزش دارایی پروژه‌ها را بیش از پیش پایین‌تر کشیده‌اند.

همچنین این گزارش با استفاده از بیشترین قیمت هر توکن، مجموع بالاترین ارزش توکن‌های مورد بررسی را بیش از 80 میلیارد دلار تخمین زد.

منبع: cointelegraph

مدیر بیتمکس: در سال 2019 بیت کوین به 10000 دلار خواهد رسید

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال
  • ۰
  • ۰

ارزهای دیجیتال فاقد رهبر هستند و به همین دلیل، هیچ منبع واحدی برای اعتماد ندارند. این امر می‌تواند چالش‌هایی فلسفی را به همراه آورد.

هویت برای انسان‌ها، سیستم‌های غیر زنده و نیز اشیای مشابه، به ویژه آنهایی که در گذر زمان دستخوش تغییر می‌شوند، همواره امری پیچیده و مشکل‌ساز بوده است. برای شناسایی هویت انسان‌ها می‌توان از خصلت‌های ویژه‌ای نظیر ساختار دی‌ان‌ای استفاده کرد. همچنین سیستم‌های غیرزنده (نظیر شرکت‌ها) نیز می‌توانند برای داشتن هویتی باثبات، به نظام‌های حقوقی و حکومتی (نظیر مجوز ثبت شرکت و …) تکیه کنند.

اما ارزهای دیجیتال و بلاک چینهای خصوصی فاقد چنین امتیازی هستند. ارزهای دیجیتال و بلاک چین با هدف غیرمتمرکزسازی ساختار رهبری خود وارد میدان می‌شوند و به این ترتیب نمی‌توانند به یک طرف ثالث برای تأیید و تثبیت هویت خود تکیه کنند. در مقابل، آن‌ها به سازوکارهای اجتماعی و اقتصادی اجماع تکیه دارند. برخی از ارزهای دیجیتال از ساختارهای حقوقی نظیر شرکت خصوصی یا بنیاد برای حل اختلافات و داوری درباره مسائل پیش آمده در خصوص هویت خویش استفاده می‌کنند. اما چنین رویکردی از قوام کافی برخوردار نیست و ذاتا با اهداف چنین سیستم‌هایی (که برای غیرمتمرکزسازی به میدان آمده‌اند) در تناقض است.

پایدارترین رویکردی که ارزهای دیجیتال می‌توانند در پیش بگیرند این است که تصمیم‌گیری درباره این مسائل را از دست عده‌ای خاص که از اثرگذاری بالایی برخوردارند بازپس گرفته و آن را به اجماع جمعی بسپارند. اما برای اجرایی‌سازی درست این رویکرد، باید به مجموعه‌ای از ارزش‌ها که ساختار سیستم بر اساس آن شکل گرفته پایبند و متعهد بود. هر قدر یک سیستم از هماهنگی داخلی بیشتر و دامنه گسترده‌تری از موافقان با یک سری ارزش‌های کلیدی برخوردار باشد، توان بیشتری برای دوام در این مسیر خواهد داشت.

پارادوکس کشتی تسئوس

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

کشتی منتسب به تسئوس

داستانی از تسئوس (یکی از شخصیت‌های اساطیری یونان) نقل می‌شود که به خوبی نشانگر تناقض‌های موجود در بطن مسئله هویت است. تسئوس از سربازان خود می‌خواهد کشتی او را که به خاطر گذشت زمان و استفاده زیاد مستهلک شده، بازسازی کنند. سربازان بخش‌ها و قطعات مختلف کشتی را بخش به بخش و قطعه به قطعه جایگزین می‌کنند. وقتی کار تمام شد، تسئوس از خود این سئوال را می‌پرسد که آیا این کشتی بازسازی شده همان کشتی سابق خودش است. هر چه باشد تمام اجزای این کشتی جدا شده و بخشی جدید و مشابه جای آن قرار گرفته است. او از خود می‌پرسد اگر از سربازانش بخواهد قطعات کشتی قبلی را برداشته و با آن یک کشتی دیگر بسازند، کدام یک از این دو کشتی، همان کشتی سابق او خواهد بود.

این مسئله از آن جهت چالش‌برانگیز است که هیچ پاسخ دقیقی برای آن وجود ندارد. داستان کشتی تسئوس به ما نشان می‌دهد که هویت یک جسم قطعی نیست. هویت اشیا از سوی ما به آنها اختصاص داده می‌شود و قائم به ذات نیست.

این ماجرا درباره انسان نیز صادق است. سلول‌های ما به طور دائم در حال تغییر هستند و به‌همین‌دلیل، سلول‌های بدن کنونی ما با سلول‌های بدن‌مان در ده سال گذشته تا حد زیادی متفاوت هستند. به این ترتیب می‌توان گفت که مثلا یک زندانی که به خاطر ارتکاب جرم در ده سال پیش حبس شده، اکنون به «انسانی دیگر» تبدیل شده است. یک مثال ساده‌تر: فرض کنید دیشب با کسی جر و بحث داشتید و کار به ناسزاگویی کشید. امروز می‌توانید با این دلیل که «دیشب خودم نبودم» گناه آن کار را از دوش خودتان بردارید! در هر دوی این مثال‌ها، برایمان مشخص است که هویت فرد یکسان است و در عین حال می‌دانیم بسیاری از خصیصه‌هایی که هر انسانی دارد، در گذر زمان دستخوش تغییر می‌شوند.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

اما چنین مشکلاتی در دنیای واقعی برای انسان‌ها روی نمی‌دهد، زیرا ما سیستم‌هایی پایدار و مشخص را برای تعیین هویت داریم که البته تغییر شخصیت، خاطرات و نیز جسم را نیز تحت پوشش قرار می‌دهد. اعضای خانواده و دوستان‌مان می‌توانند به راحتی ما را بشناسند، هر چند که چندین دهه یکدیگر را ندیده باشیم. ابزارهایی نظیر شماره ملی، گذرواژه، تاریخ تولد و نام پدر می‌توانند برای شناسایی هویت به کار روند که البته شاید از دقت لازم برخوردار نباشند. در مقابل شیوه‌هایی نظیر اثرانگشت، اسکن شبکیه چشم و نیز آزمون دی‌ان‌ای از دیگر شیوه‌های احراز هویت هستند که از دقت بالاتری برخوردارند.

اما همه این شیوه‌های احراز هویت نیاز به یک شخص ثالث دارند. همچنین برخی از سیستم‌های غیرزنده نیز می‌توانند از شخص ثالث برای ایجاد هویت استفاده کنند. ثبت یک نهاد حقوقی (نظیر شرکت) سبب واقعی شدن یک مفهوم انتزاعی (یعنی همکاری تعدادی انسان برای اجرایی‌سازی یک سری ایده) می‌شود و این امکان را فراهم می‌سازد که این سیستم غیرزنده بتواند در گذر زمان دوام آورد، هر چند که کارکنان و یا ایده‌ اجرایی آنها در گذر زمان تغییر یابد. همچنین دریافت گواهینامه‌هایی حقوقی (نظیر گواهی ثبت برند یا ثبت اختراع) سبب می‌شود ایده‌ها و مفاهیمی که در ذهن داریم نیز هویت یابند.

اما بیشتر سیستم‌های غیرزنده از چنین ساختاری که تعیین‌کننده هویت باشند محروم‌اند و همین امر سبب می‌شود گرفتار تناقضی که برای تسئوس روی داد شوند. اگر سیستمی ایجاد کنید که هدفش حذف شخص ثالث و در نتیجه، ادامه حیات بدون اتکا به دولت و نظام‌های حقوقی باشد، چنین سیستمی با چالش هویت روبرو خواهد شد. بلاک چینهای عمومی نیز دقیقا با همین مسئله روبرو هستند.

چالش تسئوس برای بلاک چین

با وجود اینکه از عبارت «بلاک چین» زیاد خوشم نمی‌آید، برای سادگی بیشتر از همین عبارت استفاده می‌کنم. منظورم از بلاک چین در اینجا، بلاک چین‌های سازمانی نیست، بلکه بلاک چین‌های عمومی نظیر بیت کوین و اتریوم را مدنظر دارم. این دو شبکه بلاک چین طی سال‌های گذشته به‌شدت با مسئله هویت و چالش‌های مرتبط با آن دست به گریبان بوده‌اند.

یک چالش ایجاد شده برای بیت کوین این بود که آیا این ارز دیجیتال باید به فکر مقیاس‌پذیری به عنوان یک شبکه پرداخت همتا به همتا باشد یا اینکه باید حرکت خود به عنوان رویکردی یک لایه‌ای را ادامه دهد. اتریوم نیز که با یک مشکل فنی روبرو شده بود، به این دوراهی رسید که آیا باید اصل تغییرناپذیری بلاک چین خود را نقض کند یا اینکه همچنان بر این تغییرناپذیری پافشاری کند.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

مسیر هر یک از دوراهی‌های ایجاد شده در مسیر بیت کوین و اتریوم، طرفداران زیادی داشت. هیچ نهادی برای انتخاب یکی از دو گزینه پیش رو وجود نداشت. آیا اندازه بلاک بیت کوین باید ثابت می‌ماند و آیا اتریوم می‌توانست از یک انشعاب سخت (هاردفورک – مانند بیت کوین کش از بیت کوین) برای حذف تراکنش‌های صورت گرفته توسط هکرها استفاده کند؟ گفتنی است با وجود اینکه اتریوم از یک سری ضوابط رسمی برخوردار است، اما این ضوابط بیشتر فنی است تا یک سری اصول تعیین‌کننده مسیر حرکت. به همین دلیل، چاره‌ای جز متوسل شدن به اجماع گروهی برای انتخاب یکی از گزینه‌های پیش رو، ارائه درخواست، بررسی دقیق مستندات و در نهایت، ایجاد انشعاب سخت برای اتریوم نبود. مشخص است که فرآیند مذکور بسیار پیچیده و بغرنج بود.

البته شاید با خودتان بگویید که چنین مشکلاتی، اتفاقی بودند. اما واقعیت این است که ماهیت غیرمتمرکز چنین سیستم‌هایی، بروز چنین مشکلاتی را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. بلاک چین‌های عمومی نظیر بیت کوین که عملا فاقد رهبری واحد هستند، همیشه یا دیدگاه‌های متضاد و متناقض روبرو هستند. در پست قبلی سعی کردیم به واکاوی این دیدگاه‌های متناقض در گذر زمان بپردازیم. تردیدی نیست که توسعه‌دهندگان، کارآفرینان، متفکران، استخراج‌کنندگان و نیز سرمایه‌گذاران زیادی هستند که جزو تأثیرگذاران در فضای بیت کوین به شمار می‌روند. با این وجود، هیچ فرد یا نهاد واحدی وجود ندارد که بتواند کنترلی جامع بر این فضا داشته باشد. به‌همین‌دلیل، همواره شاهد وجود چنین دیدگاه‌های متضادی در این فضا خواهیم بود.

دو رویکرد در قبال این مسائل

اما چطور می‌توان با چنین مسائلی کنار آمد؟ واقعیت این است که دو راه بیشتر در پیش نداریم که یکی وابسته به اقتضای وضعیت و مصلحت‌اندیشی مقطعی است و شیوه دوم نیز از پایداری بیشتری برخوردار است.

شیوه نخست این است که یک شرکت یا بنیاد، از حق قانونی برای مداخله برخوردار باشد که برای نمونه می‌توان به تزوس (Tezos) و یا ایاس (EOS.io) اشاره کرد. این گزینه برای شبکه‌های بلاک چین غیر بیت کوینی گزینه پیش‌فرض به شمار می‌رود که امکان اِعمال نفوذ قانونی به منظور حل اختلافات را فراهم می‌کند. البته هیچ اجباری برای مشارکت‌کنندگان برای پیروی از تصمیم گرفته شده وجود ندارد و مخالفان می‌توانند یک انشعاب (فورک) جدید ایجاد کنند.

اما همین ثبت شرکت، بنیاد یا برند به نام یک مجموعه حقوقی مشخص سبب می‌شود انشعاب ایجاد شده دیگر نتواند نام سابق را به همراه داشته باشد، زیرا در این صورت ممکن است با واکنش قانونی صاحب آن روبرو شود. در چنین حالتی، هویت حقوقی مذکور، صرفا نشانگر مسئله بنیادین مورد اشاره ما (یعنی نبود سیستمی برای حل چالش‌ها) و در نتیجه، اِعمال نفوذ به منظور هدایت بلاک چین در مسیری مشخص است. البته فعالیت این نهاد حقوقی صرفا به این مسئله ختم نمی‌شود و ممکن است اموری دیگر را نیز در بر گیرد. فشار به صرافی‌ها برای حمایت بیشتر از انشعاب مورد حمایت برند و نیز فعالیت رسانه‌ای برای معرفی انشعاب مورد نظر از دیگر اقداماتی است که می‌تواند انجام شود. به این ترتیب، نهاد حقوقی ایجاد شده می‌تواند بر مسیر انشعاب ایجاد شده کنترل زیادی داشته باشد.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

رویکرد دوم نیز این است که از خیر هر نوع ابزار برای هویت‌بخشی نظام‌مند بگذریم و در عوض فقط بر سازوکارهای اجماع متکی باشیم، به این ترتیب که سیستم بتواند در طی زمان متحول شود و در عین حال، به اهداف اولیه خود نیز پایبند باشد. سیستم‌های فاقد رهبر (یا دقیق‌تر بگوییم، دارای رهبری حداقلی) نظیر بیت کوین و مونرو از این الگو بهره می‌برند. تردیدی نیست که افراد اثرگذار زیادی در هر دو سیستم وجود دارند. با این وجود، هیچ خبری از نهاد و سازمان مرکزی که نقش تصمیم‌گیرنده واحد را داشته باشد نیست. شاید برخی بر این باور باشند که بیت کوین کور (Bitcoin Core) کنترل زیادی بر روند این شبکه دارد. اما واقعیت این است که این مجموعه نیز یک بدنه سازمانی رسمی نیست و اقداماتی که انجام می‌دهند به معنای تغییر در اصول بیت کوین نیست و صرفا اموری جزئی را شامل می‌شود. پیر روچارد (Pierre Rochard) به‌خوبی این امر را توضیح می‌دهد: «قوانین مربوط به بلاک‌ها در شبکه بیت کوین و نیز اعتبار تراکنش‌ها به اجماع وابسته است که آن هم به صورت خودکار و از طریق نرم‌افزار صورت می‌گیرد. هر آنچه از اصول پیاد‌ه شده در این نرم‌افزار به دور باشد، اشتباه است. اما پذیرش این واقعیت برای طرفداران و همچنین مخالفان دشوار است.»

البته این موضوع نیازمند بررسی بیشتر است که در مطلب بعدی به آن خواهم پرداخت. اما فعلا فقط چند لحظه به این فکر کنید که اجزای اساسی بیت کوین، چقدر از پایداری اندکی برخوردار بوده‌اند. همه کدهای بیت کوین تغییر یافته است، به‌طوری‌که کدهای کنونی شباهت اندکی به نسخه اولیه آن دارد. طی چند سال، برخی قابلیت‌های کلیدی نظیر تراکنش‌های چندامضایی هم به آن افزوده شده است. همچنین پروتکل کنونی بیت کوین شباهت چندانی با پروتکلی که در وایت پیپر آن آمده ندارد که البته همان هم بیشتر یک معرفی‌نامه برای بیت کوین است تا سندی دربردارنده اصول بنیادین. تا جایی که می‌دانم، هیچ‌کدام از گره‌های (نودها – Node) شبکه که از سال ۲۰۰۹ به فعالیت مشغول بودند، اکنون دیگر حضور ندارند. ماینینگ به یک صنعت تبدیل شده است و دیگر هیچ شباهتی به فعالیتی که برخی علاقمندان در سال‌های نخست پیدایش بیت کوین به‌عنوان سرگرمی انجام می‌دادند ندارد. بسیاری از توسعه‌دهندگانی که از همان ابتدا به کار بر روی بیت کوین مشغول بودند، دیگر در آن حضور ندارند و در مقابل، دسته دیگری از توسعه‌دهندگان جایگزین آنها شده‌اند.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

ابزار ثبت مالکیت (یعنی همان دفتر کل در بیت کوین) ظاهرا تنها مشخصه این شبکه است که ثابت باقی مانده است. اما از آنجا که امکان کپی‌‌کردن آن وجود دارد به این معناست که آن هم چندان پایدار نیست. انشعاب معروف بیت کوین یعنی بیت کوین کش با کپی‌کردن سابقه موجودی هر شناسه در شبکه بیت کوین، یک سابقه جدید را در شبکه خود ایجاد کرد.

طرفداران بیت کوین کش بر این باور بودند که این شبکه، بیشتر به ارزش‌ها و اصول بنیادین بیت کوین پایبند است. آنها می‌گویند با اینکه نام بیت کوین به شبکه بیت کوین اختصاص دارد، اما بیت کوین کش بیشتر با اصول مد نظر ساتوشی ناکاموتو (خالق بیت کوین) هماهنگ است و در نتیجه، بیت کوین کش همان بیت کوین واقعی است. البته هیچ مانعی در برابر چنین اظهارنظرهایی وجود ندارد، زیرا بیت کوین فاقد یک بنیاد، شرکت یا هر نوع هویت حقوقی ثبت شده است. به‌خاطر تعریف بیت کوین خارج از چهارچوب‌های قانونی، هر نوع تصمیم‌گیری باید فارغ از ساختارها و سازوکارهای سنتی و حاکمیتی و فقط با استفاده از اجماع صورت گیرد. اختلاف‌نظر بین بیت کوین و بیت کوین کش بسیار تلخ است، زیرا هیچ نهادی وجود ندارد که تعیین کند حق با کدام طرف است. به‌همین‌دلیل، بازار، رسانه‌ها و ذهن طرفداران باید تعیین کنند که حق با کدام است.

بسیاری از منتقدان می‌گویند که دعوای بین بیت کوین و بیت کوین کش نشانگر نقص یا مشکل در سیستم‌های توزیع‌شده است و البته، سازوکارهایی را برای حل این مسئله پیشنهاد می‌کنند. فارغ از اینکه آیا چنین شیوه‌هایی کارایی دارند یا نه، در نهایت باید یک انتخاب صورت گیرد. برای اینکه یک سیستم بتواند به معنای واقعی بدون رهبر باقی بماند، باید از خیر ساده‌ترین راه‌حل (که همان اتکا به یک نهاد واحد تعیین‌کننده است) بگذریم. یک پروتکل خوب برای بلاک چین باید هویتی پایدار داشته باشد. سیستمی که هویت پایدار ندارد، بی‌تردید به چند پاره تقسیم خواهد شد.

یک راه‌حل برای هویت بدون رهبر

اما چطور یک سیستم توزیع‌شده و بدون رهبر می‌تواند هویتی پایدار داشته باشد؟ راه‌حل ساده یعنی برخورداری از یک نهاد واحد که تصمیم‌گیرنده نهایی باشد، گزینه‌ مناسبی نیست. واقعیت این است که پاسخ این پرسش هم‌اکنون وجود دارد، اما شاید چندان به آن توجهی نشود! چرا بیت کوین توانسته یک دهه را با وجود همه بحران‌ها و بدون وجود یک رهبری واحد پشت سر بگذارد؟ پاسخ، وجود مجموعه‌ای از ایده‌آل‌های قوی و مورد توافق جمعی است که اساس این سیستم را تشکیل می‌دهد.

هر قدر توافق بر سر این ایده‌آل‌ها بیشتر باشد، حذف رقبا و مقاومت در برابر انشعاب بیشتر می‌شود. همچنین سازوکارهای بازار برای قیمت‌گذاری انشعاب (که گاهی پیش از ایجاد انشعاب روی می‌دهد) به افراد این امکان را می‌دهد تا از اقداماتی که در این خصوص در حال انجام است آگاه شوند و خودشان دست به کار شوند و برای توافق جمعی برای جلوگیری از این پدیده، اقداماتی را انجام دهند.

در زمان ایجاد انشعاب بیت کوین کش، سؤال اصلی این بود که آیا بیت کوین پروتکلی برای پرداخت‌های خرد همتا به همتا است یا اینکه سیستمی برای تأیید ارزان‌قیمت تراکنش‌های همتا به همتا به شمار می‌رود. پاسخ نهایی (که البته هنوز مخالفانی دارد) دومی بود.

مشکل اینجاست که اصول تعیین‌کننده در این دست از مسائل را نمی‌توان در جایی یافت، یعنی درست همانند نظام حاکمیتی در بریتانیا که فاقد قانون اساسی است. هیچ قاعده و قانونی در وایت پیپر بیت کوین (که خودش هم ضعف‌هایی بنیادین دارد) یافت نمی‌شود. حتی در نوشته‌های ساتوشی ناکاموتو نیز هیچ اشاره‌ای به این موارد نشده است. با توجه به ناشناس بودن ساتوشی، نمی‌توان او را میانجی نهایی برای چنین مشکلاتی دانست. سیستم بیت کوین را می‌توان در قالب کدهای اصلی‌اش تعریف کرد که البته آن هم در گذر زمان دستخوش تغییر شده است. از همه مهم‌تر اینکه ارزش‌های بنیادین بیت کوین در توافق نا نوشته کاربران حول چند مفهوم کلیدی استوار است. دیوید پوئل (David Puell) این وضعیت را اینگونه توصیف می‌کند:

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

 

در واقع می‌توان نتیجه‌گیری کرد که تبیین این قواعد، اصلی‌ترین چالش پیش‌روی ماست. ساتوشی با غیبت خود، این کار را بر دوش ما انداخته است. این کار به معنای تعریف پیوسته پروتکل، دادن روح به آن، ایجاد فرصتی برای رشد و انطباق با شرایط و درعین‌حال، پایبندی به اصول اساسی است. این چالشی مستمر است و با هر بار حل‌کردن یک مسئله، گذر از یک انشعاب و یا مبارزه با یک تلاش سازمانی برای تسلط بر این شبکه، بیشتر و بیشتر با این اصول بنیادین آشنا می‌شویم.

در نهایت اینکه پایبندی جامعه بیت کوین به این ایده‌آل‌ها می‌تواند عاملی مخاطره‌آمیز باشد. تعهد صرف به یک سری سیاست‌های پولی محض (حجم حداکثری ۲۱ میلیون سکه) یکی از اصول اساسی بیت کوین است، اما همین امر سبب می‌شود دست افراد برای توسعه‌دادنِ بیشتر آن بسته شود. همچنین با توجه به اینکه پس از رسیدن بیت کوین به حجم ۲۱ میلیون، دیگر پاداش استخراج بلاک در کار نیست و ماینرها باید درآمد خود را از کارمزد تراکنش‌ها تأمین کنند، راهی برای یافتن جایگزین برای این شیوه نیز وجود ندارد.

اما بیت کوین، چاره‌ای جز این ندارد. سایر پروتکل‌ها مسیری دیگر را در پیش می‌گیرند و مجموعه‌ای از قوانین انعطاف‌پذیر را برای خود تدوین می‌کنند و به یک نهاد یا رهبرانی مشخص برای انتخاب مسیر تکیه دارند. هر قدر این شبکه‌ها بیشتر ساختاری شرکتی و بالابه‌پایین داشته باشند، اتکای کمتری بر هویت مبتنی بر توافق جمعی خواهند داشت. به کلامی دیگر، این شبکه‌های بلاک چین به‌معنای واقعی غیرمتمرکز نخواهند بود. فکر نمی‌کنم راهی به‌جز پذیرش این واقعیت و اتکا به اصول (لزوم توافق جمعی) داشته باشیم و شیوه‌های بالابه‌پایین نمی‌توانند مؤثر باشند.

هستی‌شناسی بیت کوین

بیت کوین در دهمین سال زندگی‌اش، همچنان با چنین چالش‌های هویتی دست‌وپنجه نرم می‌کند. چالش‌های بیت کوین بسیار وجودی‌تر از چیزی است که دانشجویان دوره کارشناسی در آموزه‌های کی‌یرکگور (Kierkegaard) با آن روبرو می‌شوند – کی‌یرکگور فیلسوفی دانمارکی بود که به خاطر تأثیر بالایی که بر اگزیسنانسیالیسم داشت، لقب پدر فلسفه وجودی به او داده شده است. همین امر دلیل مخالفت هواداران بیت کوین با ایجاد هر نوع ساختار سلسله‌مراتبی برای بیت کوین است. نبود یک دیکتاتور دلسوز و یا پادشاه عاقل برای شبکه بیت کوین یک نقطه قوت برایش محسوب می‌‌شود، هر چند که همین عامل سبب شود فرآیند تصمیم‌گیری از کارایی لازم برخوردار نباشد.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

به‌خاطر همین وضعیت است که نه‌تنها دستیابی به اجماع بر سر مسائل کلیدی فنی دشوار است، بلکه سازمان‌دهی امور برای اجرایی‌سازی این تغییرات نیز بسیار دشوار است. پراکندگی نیروی تصمیم‌گیرنده و نیز نبود یک هویت واحد برای توسعه شبکه به ایجاد آنچه «مسئله هدایت» در شبکه بیت کوین خوانده می‌شود منجر شده است.

اما این مسئله علاوه بر اینکه یک بیماری است، درمان خودش هم هست! نبودِ یک نهاد واحد برای هدایت بیت کوین، سبب جذابیت آن می‌شود. بیت کوین مجموعه‌ای از مقررات است که امکان نقل‌وانتقال پول را فراهم می‌کند و درعین‌حال، دخالت در این مسیر بسیار دشوار است. سایر شبکه‌های متن باز بلاک چین از یک دیکتاتور دلسوز برخوردارند. البته فکر می‌کنم در جاهایی که توسعه‌دهندگان امکان تعیین نحوه تخصیص منابع در جامعه را داشته باشند، دشوارکردن نحوه دستکاریِ پروتکل اقدامی عاقلانه است. با اینکه توسعه شبکه همیشه در جریان است، برخی جنبه‌های خاص تقریبا ثابت است و امکان تغییر آن وجود ندارد.

به‌خاطر نبودِ نهادی یکتا برای حفظ عنوان تجاری بیت کوین، جامعه کاربران بیت کوین باید وارد عمل شوند. کاربران، صرافی‌ها، ماینرها و توسعه‌دهندگانی که به نوعی با بیت کوین در ارتباط هستند باید در فرآیندهای مختلف اجتماعی مشارکت کرده و در دوراهی‌های ایجاد شده، طرف یکی را بگیرند.

فکر می‌کنم این مباحثه در نهایت به یکی از سه دیدگاه متفاوت فلسفی برسد که البته هر کدام پیامدهای خاص خود را دارند:

نخست به دوراهی «طرفداران اصالت جوهر» (essentialists) در برابر «طرفداران ماده‌باوری» (materialist) می‌رسیم. طرفداران اصالت جوهر (که خودم هم جزوشان هستم) بر این باورند که فقط همان کد اولیه و اصلی بیت کوین، نشانگر اساسی‌ترین ارزش‌های آن است. درصورتی‌که یک تصمیم به پیامدهایی منفی بیانجامد، طرفداران اصالت جوهر از تجدیدنظر در آن و بازگشت به حالت قبلی موافق استقبال خواهند کرد. بر اساس نظر طرفداران اصالت جوهر، کد اصل نیست و آنچه مهم است، نتایج آن است.

مخالفان اصالت جوهر (یعنی ماده‌باوران) با چنین دیدگاهی مخالفت خواهند کرد. آنها بر این باورند که کد اصل است و واقعیت و اساس سیستم در همین کدها خلاصه می‌شود. ماده‌باوران دوست دارند بر این نکته تأکید کنند که «بیت کوین کور، همان بیت کوین اصلی است». آنها بر این باورند که پدیدآورندگان بیت کوین کر، کنترل بیت کوین را به شکلی کلی در دست دارند.

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

البته این طور نیست که همه طرفداران اصالت جوهر، از یک نظر واحد برخوردار باشند. این افراد نیز تفسیرهای متفاوتی از آنچه از ساتوشی باقی مانده است دارند. البته این هم چیز عجیبی نیست و برای نمونه در میان قضات دیوان عالی ایالات متحده می‌بینیم که برخی از آنها بر این باورند که فقط هر آنچه در متن آن آمده باید اصل قرار گیرد و برخی دیگر سخت‌گیری کمتری دارند و بر این باورند که قانون اساسی یک سند زنده است و باید بر اساس شرایط روز مورد تفسیر قرار گیرد. عین همین مسئله در مورد بیت کوین صادق است.

طرفداران اصالت جوهر در بیت کوین به دو دسته «طرفداران اصالت نیت» (intentionalists) و «مخالفان اصالت نیت» (anti-intentionalists) نسبت به وایت پیپر بیت کوین تقسیم می‌شوند. طرفداران اصالت نیت بر این باورند که چشم‌انداز ساتوشی بر مقیاس‌پذیری لایه بنیادین شبکه بیت کوین استوار بود، حال آنکه مخالفان اصالت نیت می‌گویند چشم‌انداز اصلی ساتوشی اکنون اهمیتی ندارد و آنچه مهم است، سیستمی است که او در اختیارمان قرار داده است. دقت داشته باشید که مخالفان اصالت نیت همچنان جزو طرفداران اصالت جوهر هستند و بر این باورند که بیت کوین باید بتواند ضمن پایبندی به اصول خودش، با وضعیت کنونی انطباق یابد. بااین‌حال، از نظر مخالفان اصالت نیت، اصول اساسی بیت کوین قرار نیست از عین متن وایت پیپر بیت کوین استخراج شود.

برچسب‌گذاری و دسته‌بندی‌های مختلف گاهی می‌تواند خطرناک باشد و زیاده‌روی در این کار اصلا سودمند نیست. اما این سه دسته (طرفداران ماده‌باوری، طرفداران اصالت جوهر با رویکرد اصالت نیت و نیز طرفداران اصالت جوهر با رویکرد مخالفت با نیت)، گروه‌بندی‌هایی هستند که متوجه آنها شده‌ام.

سال گذشته، اختلاف نظر شدیدی بین نظریات مختلف درباره بیت کوین وجود نداشت. بااین‌حال، این اختلافات همچنان ادامه می‌یابد. این اختلافات بخشی از ماهیت این سیستم است و اجتناب ناپذیر است.

منبع: medium

نگاهی به بحران وجودی در بیت کوین

برچسب ها

۰

  • ارز دیجیتال